راز پیامبر اوجالان

[author title=”هێرش قادری” image=”http://www.kurdia.net/wp-content/uploads/2017/12/herish-qadiri.jpg”] ذکریا (هێرش) قادری، استاد کرد دانشگاه علوم تحقیقات کرمانشاه و مدرس پیشین دروس تاریخ و فلسفه غرب میباشد. [/author]

راز پیامبر اوجالان، در پاسخ به پرسش یکی از دوستان

پرسشی که مطرح شد به طور خلاصه این بود که در چهارچوب تئوری خودم پاسخی برای تفاوت سیاست در روژهه لات با باکور و روژئاوا بدهم که چرا سیاست احزاب روژهه لات گاهی گالته امیز و یا دچار گسست میشود اما در روژئاوا، امپریالیستی، موفق و حتی عرب و آشور نیز به آن می پیوندند؟ قبل از پرسش این دوست عزیز من به این مسئله اندیشیده بودم و یک سال و نیم پیش در انتهای یکی دو مطلب فیس بوکی، ایده مطلب امروزی را طرح کرده بودم. در آنجا سه جمله گفته ام: اوجالان، سیاستمداری کلاسیک با اندیشه های نو است، سیاست وی سیاست پیامبران است پروژەی وی از نظر متدولوژیک گسست از کوردیت است اگرچه در جهت کوردیت، به این معنی که درکی از اخلاق سیاسی یافته است. اوجالان خوب می داند اینجا خاورمیانه است لامصب جایی برای گل و بستنی چوبی دموکراسی و مدنیتی نیست که شعارش را میدهد.اما معنی این چند جمله چیست؟ سیاست پیامبران که اوجالان خود آگاهانه می داند دنبال چیست و خود را با پیامبران مقایسه می کند، به چه معناست و اینکه چرا می گویم راز اوجالان؟ چون همانند سیاست پیامبران، پیروان نباید راز را بدانند وگرنه در صورت فاش شدن انگیزش آن سلب میشود و یا حداقل سلمان پارسیها و اعراب امروز دیگر به آن نمی پیوندند. من قبلا در مقاله پیوند اسلام و عصبیت عربی به استراتژی سیاسی پیامبر در پس پرده متافیزیکی آن پرداختم و شاید برای درک این مطلب آن مقاله ضروری باشد و در نهایت به پرسش آن دوست البته فراتر از محتوای پرسش ایشان در گالته بودن جامانه نوروزی به گالته بودن استراتژی احزاب روژهه لات در مقایسه با جدی بودن استراتژی پ ک ک خواهم پرداخت. سیاست پیامبرانی چون محمد و زرتشت و امامانی چون خمینی الگوی اوجالان است اما وی پایین تر از محمد و زیرکتر از خمینی است چون با اندیشه نو اما چون پیامبران کلاسیک، سیاست می کند. سیاست پیامبر به طور خلاصه شعار ضد نمرودی و ضد ایرانی و رومی با محتوای متافیزیکی و انسانی، بر مبنای همان منطق نمرودی است. محمد و زرتشت چیزی را درک کردند که بعدا مارکس و گرامشی آن را ایدئولوژی و هژمونی و فوکو آن را قفس بدن یعنی روح خواندند. می توانیم در تقابل مطلق با سیاست عرقانی و متافیزیک سیاست کوردی که قبلا به آن پرداختم، اسم آن را عرفان سیاسی و سیاست متافیزیکی بنامیم. پیاده کردن استراتژی سیاسی و برکشیدن سلطه قومی و مشروعیت دادن به آن با حقایق متافیزیکی و الهی، البته در اوجالان اندیشه نو مدنی. هدف محمد و زرتشت جز نابودی ایران و روم و ماد و تسخیر گنجینه های آنان برای تشکیل امپراتوری عرب و پارس نبود اما متناسب با ایده های هژمون زمان، دین، آن را مشروعیت بخشیدند که در فصل طرحی از نظریه دولت در ویرایش تازه کتاب به تفصیل گفته ام و تکرار نمی کنم. اوجالان دقیقا همان سیاست پیامبران را دارد، سلطه قومی کورد و تشکیل دولت ـ امپراتوری کورد اما در قالب اندیشه های نو که باید استراتژی در درون آن پنهان شود و اندیشه و اعتقاد امروزی نه دین و بهشت اخروی بلکه مدنیت و دموکراسی است که در قالب کنفدرالیسم بی دولت، استراتژی دولت کوردی را پیش می برد همانطور که محمد در قالب بهشت اخروی و تحقیر زمین، سعی در تحقق بهشت در همین زمین برای عرب داشت. این راز پیامبر اوجالان است که چند ماه پیش به یکی از سیاستمداران پارتی نیز گفتم که هیچ کس به اندازه اوجالان به فکر تشکیل دولت کوردی نیست وی تعجب کرد و گفت خودشان می گویند ما دولت نمی خواهیم تو چگونه میگویی؟ گفتم این یعنی استراتژی پیامبران دیگر!! حتی مدتی این ایده را در نظر داشتم که تضاد پارتی و پ کک، تضاد شکل و محتوی است که با ارائه سنتزی از آن، مانع فکری توافق این دو برطرف میشود. پارتی از شکل می گوید، پ ک ک، از محتوا، که متوجه شدم مشکل در مبانی مفهومی نیست بلکه در پایین در عصبیت حزبی و رقابت رهبری شخصی است. اما من که این را می دانم و طرفدار دولت هستم، چرا به نقد اوجالان می پردازم؟ یک دلیل ساده، نقد متنی است مستقل از نیت مولف، چون بدنه تنها متن را درک می کند نه نانوشته ی آن را و دلیل اصلی که در متن ظاهری نقد من وجود ندارد، پایین بودن درک اوجالان نسبت به محمد و زرتشت است که به فاصله زمانی بر می گردد چون محمد در زمانی می زیست که سمبلها و نشانه های عربیسم در جریان بود اما اوجالان در زمانیست که درکی از روح سمبلیک کوردی ندارد و اطلاعات تاریخی وی نیز محدودتر از آن است که درک کند. بنابراین استراتژی وی برخلاف محمد اگرچه از نظر سیاسی با وجود گسست متدولوژیک از کوردیت در جهت منافع و دولت کوردی است، از نظر سمبلیک برخلاف زرتشت و محمد که عربی ـ فارسی بود،کوردی نیست. دین محمد صد در صد از نظر سمبلیک نیز عربی بود. شاید کورد بودن زرتشت و عدم درک فارس بودن سمبلیک وی، دلیل این اشتباه است چون پروژه اوجالان، با وجود ارزش سیاسی آن، از نظر فقدان روح سمبلیک کوردی آن ویران کننده است تفسیر تاریخی وی ضد کوردی ـ میترایی و زرتشتی ـ پارسی است. اشتباه دیگر اوجالان این بود که درنیافت راز اصلی موفقیت پیامبری چون محمد استفاده از میل در جهت تحقق سلطه سیاسی بود و اوجالان به جای درک برون متن محمد، در درون متن جهاد اکبر علی غرق شد و نتوانست میل را وارد جنبش کند که اگر این کار را می کرد، قندیل جای سوزن انداختن نبود. اگر این استراتژی پیامبرانه اوجالان با روح سمبلیک کوردی آغشته میشد، کاری بود کارزار. من در دو مقاله حمایت ه د پ از دگرباشان جنسی و هویت کوردی و دیگر مقاله از قرارداد اجتماعی مادها تا قرارداد اجتماعی روژئاوا که نزدیک دوسال پیش در nnsroj چاپ شدند و حمید تقوایی در سمیناری که ترس وی از اوجالان در آن هویداست و با تحقیر شخصیتی من اشاره ایی به آن دو مقاله دارد، سعی کردم این استراتژی به ظاهر بوکچینی و جنسیتی را با مخیله سیاسی و فرهنگی کورد که همان میترا( قرادادـ پردیس) است آشتی و روح سمبلیک کوردی را در آن تزریق کنم که نه آن مقاله به دست اوجالان می رسد و نه نانوشته های متن من درک خواهد شد. پروژه اوجالان همچنان به نظر من از نظر سمبلیک، یعنی میترا ـ پردیس و از نظر سیاسی یعنی بر روی سر قرار گرفتن میترا ـ قرارداد(درک ان دو مفهوم مستلم مطالعه ویرایش تازه کتاب است)، با وجود درک نانوشته متنهای اوجالان و درک استراتژی پنهان در زیر پوست کنفدرالیسم بی دولت، جای نقد بسیار دارد چون بدنه پ ک ک، درکی از راز وی ندارند و برخلاف غفلت مسلمانان در غرق شدن در عمق روح اسلام که همان روح عربیسم است، غرق شدن در عمق پروژه ی اوجالان، نابودی روح سمبلیک کوردیسم با وجود دست آوردهای سیاسی آن است. اما در جواب پرسش آن دوست در گالته بودن کاری چون نوروز جامانه احزاب روژهه لات و گسست سیاست آنان در تقابل با تداوم و جدی بودن باکور و روژئاوا، من گالته بودن را فراتر از نوروز جامانه می برم و کل استراتژی را در مقایسه با استراتژی پ ک.ک، گالته می دانم. چرا؟ احزاب روژهه لات نیز می گویند که این فدرالیسم و … استراتژی است برای تحقق استقلال، پس چه فرقی با پ ک ک دارد؟ گالتهـ مسخره بودن آن در همین است و جواب آن به حدی ساده است که براستی بیان آن سخت و تحقیر آمیز است که برای جلوگیری از سوبرداشت آن را بیان نمیکنم تنها یک چیز میگویم، مقایسه این دو، مقایسه بانوی زیبایی است که هرچقدر هم ژولیده و نابهداشتی باشد، زیبایی وی مسحور کننده با بانوی زشتی که هرچقدر تمیز و آرایش کرده باشد، چنگی به دل نمی زند. مقایسه دیگر مقایسه آخوند پخته و زیرکی است که برای دیگران شعار بهشت اخروی می دهد و خود به آن باوری ندارد با آخوند خام و آماتوری که به شعارهای خود که باید برای دیگران باشد، عمل می کند. ایده الیسم و رئالیسم مورد نظر نگارنده که برعکس ایده الیسم و رئالیسم احزاب است را بیان می کنم. احزاب روژهه لات می گویند ایده الیسم ما دولت است اما رئالیسم حکم می کند که فعلا بگوییم به دنبال دموکراسی هستیم نه دولت، اما نظر من برخلاف این است. ایده الیسم من بی دولتی است چون کنفدرالیسم بی دولت اوجالان نه بر اساس استراتژی اوجالان بلکه به این دلیل که در مخیله سیاسی کورد چه به شکل کلاسیک و چه مدرن و چه امپراتوری، چیزی به اسم دولت جز به شکل قرارداد اجتماعی وجود ندارد و چیزی که در مخیله قومی وجود نداشته باشد، جز با دیکتاتوری دیگری قابل تحقق نیست اما رئالیسم حکم بر خواستن آن می دهد. بهرحال اوجالان، گسست از کوردیت است اما در جهت کورد و چون پیامبران، بهشت بی دولت وعده داده شده، چیزی جز استراتژی تحقق دولت کوردی نیست. اما این پروژه از نظر میترا ـ پردیس تهی و اگر اوجالان به جای فوکوس بر تاریخ تشیع، بر گرانیگاه تاریخ کورد، خرمدینان، و درونی شدن خرمدینان در یارسان و بکتاشیه و قادریه و…، آگاهی داشت، تصور می کنم این نقص بر طرف میشد و انتقاد دیگر مثل همه احزاب، میتراـ قرارداد بر روی سر ایستاده است یعنی توافق با دیگری بر علیه خودی. چون پ ک ک نه هژمونی مطلقی بر دیگر احزاب دارد، نه حاضر به پذیرش آنان است و چون به درستی هیچ مرزی را به رسمیت نمی شناسد، پس برنامه چیست؟ این نقد سیاسی ـ رئالیستی است نه فکری. به این دلیل برداشت من از عصبیت حزبی به عنوان مانع کوردایه تی، تنها خویشاوندی نیست که محدود به پارتی باشد بلکه گوران و پ ک ک را نیز در بر می گیرد.

#هێرش_قادری