کوردستان آزمايشگاه سلاحهای شيميايی

daraei20.blogfa.com

محمد حسین زاده

هنگامي كه صدام حسين در 13 دسامبر 2003 در دخمه اي كوچك، در شهركي دور و در فاصله اي نزديك به شهر زادگاهش تكريت، با آن وضعيت اسفناك، گيسوان ژوليده و ريش تراشيده نشده اش بدرآمد، بدون شك از ترس انتقام روح بزرگ انفال ، حلبچه و سردشت زهره را ريخته و خود را باخته بود. شايد اين هيولاي كاخها و اتاقهاي شكنجه كه اكنون زندگي اش به صورت زيست حشره اي در آمده بود، در اتاق دو نيم متري اش در زير زمين به اقدامات وحشيانه خود و سربازانش و نتيجه نهايي انفال مي انديشيد.

کوردستان آزمايشگاه سلاحهاي شيميايي

.و با اين همه، ما به اين جهان نيامده ايم كه به آساني بميريم آن هم در سپيده دمي كه بوي ليمو مي آيد. (يانس ويستوس)

    هنگامي كه صدام حسين در 13 دسامبر 2003 در دخمه اي كوچك، در شهركي دور و در فاصله اي نزديك به شهر زادگاهش تكريت، با آن وضعيت اسفناك، گيسوان ژوليده و ريش تراشيده نشده اش بدرآمد، بدون شك از ترس انتقام روح بزرگ انفال ، حلبچه و سردشت زهره را ريخته و خود را باخته بود. شايد اين هيولاي كاخها و اتاقهاي شكنجه كه اكنون زندگي اش به صورت زيست حشره اي در آمده بود، در اتاق دو نيم متري اش در زير زمين به اقدامات وحشيانه خود و سربازانش و نتيجه نهايي انفال مي انديشيد.

چرا كه او مي دانست كه بايد انگيزه خود را از حمله شيميايي به حلبچه و سردشت كه آغاز پايان يافتن حكومت وحشت هيولاي فراموش نشدني بود در دادگاه جنايات جنگي براي همگان تشريح نمايد. صدام بهتر از هر كس مي دانست كه زنان، مردان، كودكان و طبيعت سوخته کوردستان در دوره جناياتش تنها ماندند و حتي روزنامه نگاراني كه از كاه كوه مي سازند بدنهاي زخمي، سرهاي باد كرده و اجساد سوخته را رها كرده و به فراموشي سپردند.
اگر چه امروزه قدرت هاي بزرگ و حاميان سابق حكومت ديكتاتوري، به كارگيري ابزارهاي شيميايي و بيولوژيك نه تنها توسط كشورها بلكه از جانب تروريستها را از جمله تهديدهايي كه بشريت مدرن را نشانه رفته است، مي دانند و از هيچ تلاشي براي عدم دسترسي كشورها و تروريستها به اين مواد دريغ نمي كنند، اما در دوره اي كه کوردستان آزمايشگاه سلاحهاي شيميايي شده بود، شاهد واكنش ضعيف و دور از انتظار اين قدرتها، سازمانها و مجامع بين المللي در مقابل اين «نسل كشي» و « جنايت عليه بشريت» بوديم.
پس از حمله ايالات متحده به عراق و دستگيري صدام حسين و برخي از همدستانش نيز كه به جرم جنايات ضد بشري و نسل كشي در دادگاه ويژه جرائم سران عراق مورد محاكمه قرار گرفتند، متاسفانه نتوانستيم روايت هولناك بشريي را در دادگاه، از زبان جانيان آن بشنويم و صدام تنها به جرم كشتار شيعيان و با فشار هواداران مقتدي صدر و اما با خفت و خواري به دار آويخته شد. باز هم حلبچه و انفال به فراموشي سپرده شدند. و صدام حسين رازهاي فراواني را با خود به گور برد، رازهايي كه براي بسياري از قدرتمندان دردسرساز بود و اين شگفت انگيز نيست چرا كه بسياري كاسه گدايي خود را با سكوت در مورد اين جنايات فجيع پر مي كنند، همان كساني كه از سكوت و خاموشي صدام سود بردند.
هدف اين نوشتار آن است كه ضمن بررسي سابقه استفاده از سلاحهاي شيميايي و تلاشهاي انجام گرفته براي منع استفاده از اين سلاحها، به موارد كاربرد آنها در کوردستان ( به ويژه بمباران شيميايي سردشت و حلبچه) و اثبات اين اقدامات به عنوان«ژنوسايد » و جنايت عليه بشريت بپردازد، در پايان نيز به عملكرد ضعيف رسانه ها در انعكاس اين جنايات اشاره مي شود.

سابقه استفاده از سلاح هاي شيميايي
آن دسته از مواد يا تركيبات شيميايي را كه در صورت انتشار و تاثير شيميايي منجر به مرگ، آسيب و ناتواني در انسان و حيوان و يا از بين رفتن گياه مي شوند، عوامل شيميايي مي نامند. وسايل كاربرد اين مواد را در عمليات جنگي، جنگ افزار شيميايي مي گويند( علايي و خاجه كاوسي،1371: 47). همين تعريف مبناي تعريف سلاح هاي شيميايي در «كنوانسيون منع گسترش، توليد، انباشت، و به كارگيري سلاح هاي شيميايي و انهدام آنها » ،مصوب1992، البته با شكلي كاملتر و با ذكر جزئيات قرار گرفته است ( ممتاز،1377: 15.)
با وجود اين كه طبيعت از آغاز خلقت نوعي از جنگ افزارهاي شيميايي را به برخي از جانوران براي حفظ جان خود به وديعه گذاشته اما هيچ يك به اندازه بشر دراين زمينه پيش نرفته اند. استفاده از مواد سمي جهت پيشرفت اهداف جنگي به زمان هاي بسيار دور بازمي گردد. صدها سال قبل از ميلاد مسيح جنگاوران با استفاده از نفت و قير و با افروختن آتش در پاي قلعه ها دشمن را وادار به تسليم مي كردند. همچنين در يونان قديم با تركيب قير، گوگرد و مواد چسبناك ماده اي مي ساختند كه هنگامي كه در آب ريخته مي شد، آتش مي گرفت؛ اين ماده را « آتش يوناني » مي خواندند. در سال 1453م. كه ترك هاي عثماني به قسطنطنيه ( استانبول )– آخرين سنگر روم شرقي ( بيزانس) – حمله بردند، به كندن نقب پرداختند و مدافعان شهر براي مقابله با آنها در نقب ها، با پخش دود حاصل از سوزاندن گوگرد كه همان SO2مي باشد– ترك ها را دچار خفگي نمودند( علايي و خواجه كاوسي، 1371: 45). بعدها در سال 1763م. آمريكايي ها سلاح شيميايي را عليه سرخ پوستان كه صاحبان اصلي سرزمين آمريكا بودند، به كار گرفتند( نراقي،1385: 1).
اما جنگ افزارهاي شيميايي درعصر جديد، نخستين بار زماني كه آلماني ها در اكتبر 1914 در نوشاپل گلوله هاي حاوي گاز اشك آور به سوي فرانسوي ها پرتاب كردند، مورد استفاده قرار گرفت. به دليل محدود بودن اين مواد و پراكندگي زود هنگام نظاميان چندان موثر واقع نشد. در سوم فوريه 1915 نيز آلمانها دوباره با گلوله هاي بزرگتري در منطقه يويمف وارد كارزار شدند. اين بار نيز به دليل سردي زياد هوا گازهاي متصاعد شده از اين گلوله ها، موثر واقع نگرديد. اين كشور گاز كلر را براي اولين بار در 22 آوريل همان سال در يپرس(yepres) بلژيك عليه سربازان مستعمراتي فرانسه و پياده نظام كانادايي به كار برد. در آغاز سال 1916 بار ديگر آلمانها در وردن طي شش روز جنگ با شليك صدها هزار گلوله گازدار منجر به خفگي و مرگ با تشنج ده ها هزار فرانسوي شدند.
غير از نيروهاي تركيه كه در جنگ جهاني اول به جنگ افزارهاي شيميايي مجهز بودند ولي استفاده نكردند، ديگر قدرتهاي درگير( مجارستان، بريتانيا، فرانسه، ايتاليا، روسيه و آمريكا) از اين مواد استفاده كردند(علايي و خواجه كاوسي، 1371:46). در جنگ ايتاليا و اتيوپي (1936-37) ايتاليايي ها براي سركوب مقاومت سربازان اتيوپيايي گلوله هاي حاوي گاز سمي به كار گرفتند كه سبب شكست مقاومت نظاميان اتيوپي شد. در سال 1938، ژاپني ها بمب هاي حاوي گازهاي مايع بر روي سربازان چيني فرو ريختند.
اما در طول جنگ جهاني دوم بر خلاف انتظار از جنگ افزارهاي شيميايي به طور عمده استفاده نشد. شش سال بعد از جنگ، انگليسي ها در سال 1951م. از ماده فيتوتوكسين در مالايا عليه استقلال طلبان اين سرزمين استفاده كردند. در دهه شصت در جنگ ويتنام، آمريكايي ها به جنگ شيميايي عليه چريك هاي ويت كنگ دست زدند و حيات جانوري و گياهي را نابود كردند.
در جنگ هاي يمن (1963-67) مصر از جنگ افزارهاي شيميايي استفاده كرد. گفته مي شود نيروهاي ويتنام نيز از عوامل شيميايي عليه خمرهاي سرخ كامبوج استفاده كرده اند. در سال 1979 ارتش شوروي (سابق) در اشغال افغانستان از اينگونه سلاحها بهره گرفت. رژيم نژاد پرست آفريقاي جنوبي نيز در هشت مارس 1983م. از يك نوع ماده سمي عليه نيروهاي سواپو در ناميبيا بهره گرفت(نراقي،1385: 1).
اما وخيمترين مورد استفاده از جنگ افزارهاي شيميايي از زمان جنگ جهاني اول تاكنون در دوره جنگ عراق عليه ايران انجام گرفت كه شمار زيادي از رزمندگان ايران و به ويژه هزاران نفر از غير نظاميان كرد قرباني اين سلاحها شدند. چرا كه رژيم بعث عراق در طول جنگ تحميلي، مكرر شهرهاي غير نظامي کوردستان را آماج اين حملات قرار مي داد.

تاريخچه خلع شيميايي و كنوانسيون منع استفاده از سلاح هاي شيميايي
اولين قرارداد بين المللي براي محدود سازي استفاده از سلاحهاي شيميايي سال 1675م. بود كه فرانسه و آلمان با امضاي موافقتنامه اي در استراسبورگ در مورد ممنوعيت كاربرد گلوله هاي سمي به توافق رسيدند (خاطري،1385: 21). اولين تلاشها براي اعمال ممنوعيت استفاده از جنگ افزارهاي شيميايي و بيولوژيك نيز در اعلاميه هاي 1868 پطرزبورگ، 1874 بروكسل و 1898 لاهه نمايان شد. اما هيچ يك از آنها به تنظيم يك معاهده بين المللي نيانجاميد.
در نتيجه كوششهاي فراوان سرانجام در سال 1907، يك معاهده بين المللي كه از نظر حقوقي تعهد آور بود تنظيم شد. اما با شروع جنگ اول جهاني اين كنوانسيون نتوانست از وقوع جنگ شيميايي ممانعت كند. بنابراين، كاربرد وسيع جنگ افزارهاي شيميايي كشورها را به امضاي پروتكل 17 ژوئن 1925 ژنو درباره منع كاربرد جنگ افزارهاي شيميايي و بيولوژيك وادار كرد، كه در آن كاربرد گازهاي خفه كننده، سمي يا ساير گازها و نيز شيوه هاي جنگ ميكروبي منع شده است. قسمت هايي از پروتكل 1925 ژنو كه طي قطعنامه (126)(21)Bسازمان ملل متحد مجدداُ به تصويب رسيده است به شرح زير است : امضاء كنندگان تام الاختيار زير با نام دولتهاي خود اعلام مي دارند : نظر به اينكه در موقع جنگ، استعمال گازهاي خفه كننده و مسموم يا امثال آنها و همچنين هر قسم مايعات و مواد يا عمليات شبيه به آن حقاُ مورد تنفر افكار عمومي دنياي متمدن است، دول متعاهد تقبل مي نمايند ممنوعيت استعمال گازهاي خفه كننده و مسموم شبيه آن را به موجب اين اعلاميه به رسميت شناخته و همچنين تعهد مي نمايند كه ممنوعيت مزبور را شامل وسايل جنگ ميكروبي نيز دانسته و خود را ملزم به رعايت مدلول مراتب فوق بدانند (نراقي،1385: 21) لازم به ذكر است اين پروتكل، توسعه، توليد يا ذخيره سازي جنگ افزارهاي شيميايي و بيولوژيك را منع نكرد. بنابراين در سال 1971 كميته خلع سلاح سازمان ملل متحد متن نهايي كنوانسيون منع توسعه، توليد، انباشت و كاربرد سلاحهاي بيولوژيك (BWC)را آماده كرد كه به صراحت كشورهاي عضو را متعهد مي سازد مذاكرات خود را تا حصول يك معاهده بين المللي براي منع سلاحهاي شيميايي دنبال كنند. سرانجام پس از سالها مذاكرات حقوقي و ديپلماتيك كنوانسيون منع توسعه، توليد، انباشت و كاربرد سلاحهاي شيميايي و انهدام آنها (CWC) در سال 1992، در پاريس به امضاي نمايندگان كشورها رسيد و در 29 آوريل 1997 لازم الاجرا شد. در 6 مه 2003 با توجه به اينكه 152 كشور كنوانسيون را امضاء كرده بودند، اين كنوانسيون به يك رژيم(1) بين المللي تبديل شد. در نوامبر 2005(آذر 84) در مقر سازمان منع سلاح هاي شيميايي كشورهاي عضو به اتفاق آراء روز 29 آوريل (19ارديبهشت) را به نام روز جهاني بزرگداشت قربانيان جنگ شيميايي نامگذاري كردند(خاطري،1385: 21). اين كنوانسيون داراي يك مقدمه، 24 ماده و 3 متن پيوست مي باشد. هم اكنون، 90 درصد جمعيت جهان،92 درصد سرزمين هاي جهان و 98 درصد صنايع شيميايي جهان را تحت پوشش خود دارد. مجموعاُ 180 كشور عضو اين كنوانسيون هستند.

چگونگي كسب توانايي عراق در زمينه جنگ افزارهاي شيميايي
توانايي عراقيها براي ساخت جنگ افزارهاي شيميايي به دهه 1970 برمي گردد. منابع اطلاعاتي غير رسمي ايالات متحده مدعي بودند كه عراق ساخت موستارد را در آوريل 1970 آغاز كرده است. همچنين گزارشات رسمي مقامات ايراني حاكي از آن بود كه تلاش عراق براي دستيابي به سلاح هاي شيميايي به پيش از سال 1976 برمي گردد. عراقي ها در پناه عناوين پوششي فريبنده و با ادعاي ساخت حشره كش هاي اورگانوفسفر كه از سال 1975 در پي كسب و به دست آوردن نيروهاي انساني متخصص،مواد، تجهيزات و فن آوري لازم از كشورهاي آمريكا،انگلستان، آلمان(غربي)، ايتاليا،اتحاد جماهير شوروي سابق ،آرژانتين، برزيل، اسپانيا، هلند، مصر، فرانسه و يوگسلاوي برآمدند و به تدريج كارخانه هاي توليد مواد شيميايي عكاشه، القائم، سلمان باك، التاجي و الفلوجه را بنا نهادند.(اكبري،1382:13). عراق در سال 1980، با انتقال مقاديري ازعوامل شيميايي و مواد اوليه مربوطه از ذخاير شوروي سابق، وهمچنين خريد تجهيزات ويژه از كشورهاي اروپايي و ايالات متحده آمريكا به توليد مستقل جنگ افزارهاي شيميايي،اقدام كرد. در سال 1982، با كمپاني(دراي ريخ)آلمان كه تامين كننده وسايل فني شيميايي است قراردادي را منعقد كرد وجهت توليد عوامل اعصاب به خريد مواد شيميايي از منابع غربي از جمله آمريكا اقدام كرد. يكي از مقام هاي برجسته پنتاگون نيز گفته بود«ما ميدانيم كارخانه هاي آلمان غربي، عراق را در توليد جنگ افزارهاي شيميايي ياري مي كنند، يكي از آنها نقش برجسته اي در اين مورد دارد و هنوزم در عراق به كار خود ادامه مي دهد».اين كشور با خريد مواد شيميايي از آمريكا،آلمان غربي، هلند و كمك كارشناسان آلماني موفق شد چندين تن گاز اعصاب در هر هفته توليد كند. برابر گزارش ها، بيش از 400 شركت توليد كننده مواد شيميايي ازعراق براي تجهيز به سلاح هاي شيميايي حمايت كردند، كه اكثر آنها از آلمان و انگليس هستند. در ادامه به طور مختصر تنها به چند نمونه از اشخاص و شركت ها كه در اين مسير با حكومت صدام همكاري داشتند، جهت آشنايي خوانندگان اشاره خواهد شد.

«صحيف الحداد»- عراقي مقيم آمريكا- كه امور مربوط به قراردادهاي خريد مواد شيميايي براي رژيم عراق را انجام مي داده است. آقاي «رفري دلول»،فلسطيني تبار آواره مقيم لندن مشاور و دلال رژيم صدام در تجهيز اين رژيم به عوامل شيميايي.

آقاي مارسل داسو،مشاور نظامي و صاحب منصب نيروي هوايي فرانسه و يكي از مهره هاي با نفوذ فروش تسليحات به عراق.

شركت شيمياييNaceفرانسوي كه زمينه لازم را براي اعزام دو مهندس شيميايي به نام هاي «جورف.ام .كالوتا» و «موريس گرورو» جهت مشاوره به تاسيسات سامره را فراهم ساخت.

شركت هاي فرانسوي«تامسون c.s.f»«آلكتال»«ماترا»

شركت «K.B.S»هلند كه با دلالي دگتر اهاين پانصد تن تيودي گليكول را به دولت عراق فروخت كه اين مواد در ژوئيه 1983 به عراق منتقل شد.

شركت آلماني karl Kolbeكه تجهيزات و نحوه ساخت را در اختيار عراقي ها قرار داده بود.

شركت هاي انگليسي« بايكال» و « ويلكاكس» كه قرارداد محرمانه تاسيس عوامل شيميايي با ماهيت حشره كشي را با عراق امظاء كردند.

كاربرد سلاح هاي شيميايي در کوردستان
از زمان فتح جزيره مجنون در دوران جنگ تحميلي عراق بر عليه ايران، اگر چه بسياري از مناطق ايران همچون آبادان و خرمشهر آماج حملات شيميايي صدام قرار گرفتند، اما شهرهاي مناطق كردنشين همگي آزمايشگاهي بودند تا صدام تست نهايي سلاح هايش را انجام دهد. در اين نوشتار غير از حلبچه، ديگر نقاطي كه به آنها اشاره مي شود در شرق کوردستان(کوردستان ايران) واقع شده اند. تاكيد مي كنيم در اينجا به مناطقي اشاره شده است كه از سوي مجامع رسمي نيز به عنوان مناطق شيميايي زده شناخته شده اند.
در سال 1361 ساوجي در شمال مريوان مورد حمله شيميايي قرار گرفت كه در اين حمله از عوامل اعصاب، گاز نيتروژن و موستاراستفاده شد. روز سه شنبه 18 مرداد سال 1362 غرب جاده پيرانشهر-رواندوز و 27 مهر همان سال اراضي بين بانه و مريوان در مناطق مرزي مورد حمله بمب هاي حاوي گازهاي شيميايي قرار گرفتند. در همين زمان عراق حوالي پينجوين را نيز بمباران شيميايي كرد. به دليل گستردگي حمله، ايران حادثه پينجوين را جنايت جنگي ناميد(نراقي،1385: 1). ساعت پنج بامداد سوم آبان ماه 1362 هواپيماهاي عراق روستاي باينجان از توابع بانه و در همين سال منطقه شيوه ره ش از توابع سردشت را مورد حمله شيميايي قرار دادند كه منجر به مصدوميت و شهادت جمعي از اهالي اين روستاها شد. پس از حوادث اين سال، در سال 1365 منطقه اي در ايلام مورد اصابت بمب هاي شيميايي قرار گرفت.
در 7 تير 1366 شهر دوازده هزار نفري و غير نظامي سردشت آماج حملات شيميايي قرار گرفت كه منجر به كشته شدن 130 نفر در همان لحظه شد. در عمليات موسوم به والفجر2 نيز عراق در دو مرحله از طريق بمباران شيميايي در اطراف پادگان حاج عمران و مناطق مرزي پيرانشهر به طور گسترده از گاز خردل استفاده نمود. در 21/10/1366 عراق مجدداُ مبادرت به پرتاب گلوله هاي شيميايي در يك منطقه عملياتي مقابل سردشت كرد. در26 اسفند ماه همان سال بود كه فجيع ترين و وحشيانه ترين حمله شيميايي به حلبچه كه در تاريخ جهان بي نظير بوده است و منجر به كشته شدن پنج هزار نفر در يك روز شد انجام گرفت. در همين سال روستاي بوالحسن بانه و روستاي كله ره ش در حومه سردشت مورد حمله بمب هاي شيميايي قرار گرفتند(مولوي،1385: 2). از تاريخ19/12/1366 تا 13/1/1367 بيش از هفت بار روستاهاي نژمار ، ني ، قلعه جي و دزلي از توابع مريوان با بيش از 300 بمب شيميايي مورد هدف قرار گرفتند.
در 10/1/67 با حملات هوايي روستاي كلال پاوه و چند روز پس از آن شهر نودشه در اورامان (استان كرمانشاه) قرباني اين سلاحها شدند كه متاسفانه نامي آز آنها برده نمي شود(مصطفي زاده،1385: 2). (خاطري،1385: 21). 28/2/67 چند روستا ازجمله مرزن آباد و بيتوش از توابع سردشت توسط هواپيماهاي عراق شيميايي شدند. در 24/3/67 يك منطقه مسكوني در يكي از روستاهاي بانه و در 3/5/67 نيروهاي عراقي با بهره گيري از سلاحهاي شيميايي به مناطق گيلانغرب و سرپل ذهاب (روستاي سرميل) پيشروي كرده و مناطقي را به اشغال خود درآوردند. 11/5/67 نيز هشت نقطه در منطقه غرب اشنويه هدف بمباران شيميايي عراق قرار گرفتند كه در اثر اين جنايت، بيش از 2 هزار و 400 تن از مردم غير نظامي منطقه مصدوم شدند(مصطفي زاده،1385: 2). روستاي زرده كرمانشاه آخرين قرباني حملات شيميايي حكومت بعث بود كه 250 نفر در دم جان باختند(مولوي،1385: 2)
در ادامه تنها به طور خلاصه به پيامدهاي حملات شيميايي فجيع و بي رحمانه رژيم عراق به دو شهر کوردستان يعني سردشت و حلبچه اشاره مي كنم.

بمباران شيميايي سردشت
سردشت را مي توان نخستين شهر قرباني جنگ افزارهاي شيميايي بعد از جنگ جهاني اول دانست. اوج خباثت رژيم عراق و مظلوميت مردم بود كه تا آن روز در تاريخ جهان سابقه نداشت. اين شهر بعد از ظهر روز هفتم تيرماه 1366 در حالي كه جنگ تحميلي در اوج خود بود توسط حزب بعث عراق بمباران شيميايي شد و اولين شهر مسكوني بود كه بعد از تصويب كنوانسيونهاي منع سلاحهاي شيميايي آماج اين حملات قرار گرفت. فجيع ترين و وحشتناك ترين تهاجم از اين نوع كه منجر به كشته شدن عده بسياري از مردم غير نظامي شد. جمهوري اسلامي ايران اين تهاجم را غير انساني اعلام كرد و شهر سردشت را نخستين شهر قرباني جنگ افزارهاي شيمياايي در جهان بعد از بمباان هسته اي هيروشيما ناميد. از شهر 12000 نفري سردشت ظبق آمار رسمي 8025 نفر مصدوم شيميايي شدند و آمار شهدا 130 نفر بود كه 22 نفر آنها در همان دقايق اوليه جان سپردند. تاريخ هيچ گاه مظلوميت سردشت را فراموش نخواهد كرد.

بمباران شيميايي حلبچه
حلبچه از شهرهاي جنوب کوردستان(کوردستان عراق) در 15 كيلومتري مرز ايران و 235 كيلومتري شمال شرقي بغداد است. فاجعه اي كه در حلبچه رخ داد بدون شك با فجايعي همچون بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي به دست آمريكا قابل مقايسه است. مردم بي دفاع حلبچه در جريان جنگ ايران و عراق، در تاريخ 16 مارس 1988 توسط رژيم بعث عراق طي عملياتي موسوم به عمليات انفال بمباران شيميايي شدند و حدود پنج هزار نفر به ويژه كودكان، زنان و سالخوردگان به شهادت رسيدند. حلبچه در آن زمان تحت كنترل نيروهاي ايراني و احزاب كورد بود. جت هاي جنگي عراق بيست بار از فراز آن شهر گذشتند و بمب هاي شيميايي و گازهاي اعصاب فروريختند. اين حمله از نظر مقياس، گسترده ترين حمله شيميايي بر عليه يك جمعيت بشري غير نظامي در عصر حاضر بود. بيشتر كشته شدگان را زنان، كودكان، و سالخوردگان شامل مي شد. خبر گذاري فرانسه در تاريخ 12/1/1367 اعلام كرد: حلبچه شهري از کوردستان عراق كه به تصرف ايران در آمده و طي روزهاي 27و28 اسفندماه توسط عراق بمباران شيميايي شده، منجمد و ساكن در خوابي عميق فرو رفته است .
اين مردم بي دفاع و مظلوم همزمان با غرش جنگنده بمب افكن هاي رژيم بعث عراق ناگهان متوجه ابرهاي تيره و رنگين شدند كه بر فراز شهر و خانه هايشان سايه افكند و هنوز ابرها فرو ننشسته بودند كه بوي مرگ از آنها به مشام رسيد و ناقوس مرگ به صدا در آمد. خبرنگار روزنامه انگليس گاردين در23 مارس 1988 مشاهدات عيني خود را از آن بدين گونه گزارش مي كند: سطح كوچه هاي خاكي و خانه هاي با خاك يكسان شده اين شهر دور افتاده و عقب نگاه داشته شده کوردستان پر از اجساد مردان، زنان، كودكان، احشام و حيوانات است كه زخم، خون وعلائم انفجار رويشان ديده نمي شود. پوست اجساد به طورعجيبي بي رنگ است، چشم ها از حدقه بيرون زده، آب خاكستري رنگي از دهانشان بيرون زده و انگشتانشان پيچ خورده است. معلوم است كه درست حين كارهاي روزمره، مرگ مانند صاعقه بر سرشان فرود آمده، برخي آنقدر توان داشته اند كه خود را بر آستان در برسانند. در اينجا مادري است كه در آخرين لحظه كودكش را به آغوش كشيده و در آنجا پيرمردي خود را ميان طفل شيرخواره و آنچه كه نمي دانست چيست سپر كرده است.»
بدون شك وحشيانه ترين و وسيع ترين مورد استفاده از جنگ افزارهاي شيميايي در حلبچه بوده است. در آن لحظه كودكاني به قتل رسيدند كه براي پنجاه يا شصت سال ديگر آرزوي عشق و دوستي و موسيقي و آفتاب و شادماني و ديگر خوشي هاي زندگي را در سر داشته اند. آنها همراه مادرانشان به وسيله بمب هاي وحشتناكي به شهادت رسيدند كه نه مردماني از سرزمين هاي دور دست، بلكه حكومتي كه وظيفه تامين امنيت و آسايش آنها را بر عهده داشت، بر سرشان فروريخت. نيويورك تايمز آمريكا در 16/1/1367نوشت : اين عمل از هر جهت و به هر مفهوم يك جنايت جنگي است كه با انكارهاي سست و رسمي عراق و عذر و بهانه هاي غير رسمي در مورد استفاده از يك سلاح ناجوانمردانه در آميخته است». عثمان علي غفور كه در زمان رويداد كودكي 10 ساله بود، آن روز را اين چنين به خاطر مي آورد«من با چشم خود ديدم كه مردم مثل پرندگان جان مي دادند. بعضي از مردم به سبب تاثيرات مواد شيميايي در حال مرگ مي خنديدند. وقتي هواپيماها بمب هايشان را مي انداختند، ابتدا بوي خوبي به مشام مي رسيد، اما بعد همه پرنده ها از آسمان بر زمين مي افتادند و بعد انسانها روي زمين مي افتادند. اين همه اتفاقات فقط از ساعت يازده و نيم صبح شروع شد و تا عصر ادامه داشت.»

مواد به كار رفته در تسليحات شيميايي در کوردستان و عوارض آن
در حمله شيميايي به شهر هاي کوردستان از گازهاي متنوع خردل، اعصاب، سارين و تابون، لويزيت و سيانيد هيدروژن استفاده شد. بعضي منابع هم به عامل فوني سيانيد(Cyanide ) اشاره كرده اند. پروفسور اوين هندريكس رييس آزمايشگاه سم شناسي بيمارستان دانشگاه ( فلاندر، در شمال غرب بلژيك ) اظهار مي دارد : «عراق از سه نوع گاز مختلف عليه حلبچه استفاده كرده است. وي تاكيد كرد كه نيروهاي عراق شهر حلبچه را در روزهاي 17 و 18 مارس (27 و 28 اسفند 1366) با گاز خردل (ايپريت)، گازهاي اعصاب(تابون،سارين يا سومان) و با سيانوژن بمباران كرده اند. وي افزود كه اين سه نوع سلاح به صورت مجزا ولي با فاصله اي كوتاه و به طوري كه به صورت يك (كوكتل بسيار سمي) درآيند مورد استفاده قرار گرفته اند .
سيانيد هيدروژن ، بسيار كشنده مي باشد، جزو عوامل ناپايدار بوده و سرعت عمل خيلي سريعي دارد. با مصرف اكسيژن به وسيله بافت هاي بدن اختلال ايجاد مي شود،تند شدن نفس را به همراه دارد و موجب مي شود تا با تاثير بر روي خون مرگ شخص را رقم زند.
گاز خردل HD موسوم به سولفور موستاد جزو عوامل كشنده محسوب مي شود و پايداري آن در زمره عوامل بسيار پايدارها قرار مي گيرد. واكنش فيزيولوژيكي آن موجب تاول و تخريب بافت ها مي شود. كاربرد نظامي آن به تاول زايي آن مربوط مي شود.
لويزيت نام شيميايي آن 2-كلروفينيل دي كلرو آرسين است، جزو خانواده عوامل كشنده و پايدار است. كاربرد نظامي آن مربوط به عوامل تاول زا است و مايعي قهوه اي روشن كهربايي است با بخار بي رنگ و بوي شبيه گياه شمعداني تازه دارد. اين ماده موجب حمله به بافت هاي انسان نيز شده و در حالت مايع خالص موجب نابينايي مي گردد(نيك روان،1386: 34).
علاوه بر تاثير مستقيم عوامل شيميايي به كار رفته در سلاح هاي شيميايي بر مرگ و مير انسانها، به آثار غير مستقيم آنها نيز اشاراتي شده است. مواد شيميايي ساخته بشر وارد چرخه غذايي مي شود و گاهي در حيوانات و گياهان نابهنجاري و تغييرات ژنتيكي ايجاد مي كنند(غنمي و همكارا،1386: 36).
كاربرد سلاح هاي مرگبار بر محيط زيست و سلامت كردها آثار عميقي بر جاي گذاشته است. ذخايري از مواد شيميايي مختلف وجود دارد كه در آن دوره در خشكي يا آبها مدفون شده اند و خطرات اين امر آشكار است. در صورتي كه اين مواد دچار نشت گردند عوامل آنها مي تواند در خاك و حتي منابع آبي پيرامون آنها آلودگي ايجاد كنند. دامنه و ميزان استفاده از سلاحهاي شيميايي كه به ويژه در سردشت و حلبچه به كار رفته شد، نه تنها وضع حاضر بلكه موجوديت آينده آنان را به خطر انداخت و جدا از جان انسانها حتي قنات ها، آبراه ها، آبخيزها، حيوانات، طبيعت و منابع ذخيره آب را ويران ساخت. پس از گذشت بيست سال از جنايات رژيم بعث عراق، هنوز تبعات گسترده حملات شيميايي در کوردستان و بر روي مردم مشهود است.

وضعيت مصدومان شيميايي پس از بيست سال
با گذشت دو دهه از فاجعه كاربرد سلاح هاي شيميايي، هنوز پيامدهاي انساني و زيست محيطي اين سلاح ها تهديدي جدي براي سلامت قربانيان و محيط زيست منطقه به شمار مي رود و دهها هزار نفر از قربانيان آن هنوز از عوارض و صدمات مزمن ناشي از به كار گيري سلاح هاي ممنوعه و سمي رنج مي برند. سوختگي هاي پوستي، تحريك شديد چشم ها، گرفتاري دستگاه تنفسي فوقاني و عوارض خوني تنها بخشي از مشكلات بازماندگاني است كه از دردهاي طولاني و وخيم در عذابند. پزشكان انگليسي مي گويند: بازماندگان بمباران شهر حلپچه كه بيش از 5هزار كشته داشت به بيماري هاي رواني، پوستي و مغزي بسيار خطرناك مبتلا هستند و تعداد بيماران سرطاني زياد است. اين سلاح ها داراي تاثير موروثي بوده و از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شوند.
در سردشت با وجود كمك هاي جمهوري اسلامي، اما مصدومان هنوز با مشكلات زيادي مواجه اند. وجود صدها مصدوم اين فاجعه كه تاكنون شناسايي نشده و از حقوق خود محروم مانده اند، اين روزها موضوعي است كه توجه مسئولين را جذب نموده تا مشكل را حل نمايند . تمامي آن افرادي كه مجروج شده اند و هنوز از جراحات خود رنج مي برند، با كمبود دارو و نيروهاي تخصصي پزشكي مواجه اند. وضعيت به قدري وخيم است كه گفته مي شود هر مجروح تنها در چهل ثانيه معاينه مي شود و نيز 94درصد مجروحان محروم از حقوق خود هستند.

جنايت عليه بشريت
بكارگيري سلاح هاي شيميايي عليه كوردها توسط رژيم عراق بدون شك « جنايت عليه بشريت» و « نقض آشكار قوانين بين المللي » به شمار مي رود. اين اقدامات در واقع مصداقي بود از جنايات ضد انساني بعث كه با انگاره هاي استيلا جويي و تامين نيات ساديسم گونه خود در سركوب مردمان بي دفاع ،كه با نقص معاهدات و كنوانسينهاي وضع شده در تقبيح و ممنوعيت كاربرد تسحيلات شيمياي، بي مهابا اعمال مي شود(بايزيدي،7:1375). طبق معاهده ژنو قتل وعام، شكنجه، سركوب با انگيزه سياسي، نژادي، مدني، مذهبي يا قومي، تبعيض سازمان يافته، ترور و موجب نقص عضو شدن « جنايات عليه صلح و امنيت بشري » هستند. سه ويژگي « جنايت عليه بشريت » عبارتند از الف) جنايت بايد بخشي از يك حمله وسيع يا نظام يافته باشد كه شامل تبعيد يا انتقال اجباري نيز مي شود، ب) حملات بايد عليه گروهي از مردم غير نظامي و به صورت عمدي صورت گرفته باشد. وجود چند سرباز در ميان اين جمعيت دليل بر آن نيست كه صفت غير نظامي به ايشان تعلق نگيرد و ج) جنايت بايد در ادامه يا در جهت پيشبرد اهداف يك كشور يا حركت سازماني صورت گرفته باشد( مهديان ،1386: 1).
حملات شيميايي به شهرهاي غير نظامي کوردستان و به شهادت رساندن مردم بي دفاع، يك كشتار جمعي بود، همچنين يك كشتار سيستماتيك بود كه به فرمان عالي ترين مقام كشور صورت گرفت و اين كشور در ارتكاب چنين جرايمي سابقه داشت. چنين كشتارهايي اگر در تاريخ جهان بي نظير نباشد كم سابقه است. مي توان آن را « نسل كشي ملت كورد » ناميد.

بمباران شيميايي با هدف ژنوسايد
واژه ژنوسايد ((Genocideاز دو كلمه تشكيل شده است. (Genos) به معناي نژاد، Caedersبه معني كشتن و از ميان بردن. ژنوسايد مبين انكار حق حيات است. نسل كشي يا ژنو سايد بر طبق قرارداد لاهه مصوب 1948 عبارت است از « هر اقدامي كه به قصد نابودي كامل و يا قسمي يك گروه ملي، قومي و يا نژادي- مذهبي انجام مي شود». بنابراين اين اقدام جنايت عليه بشريت است. طي دهه 80 مصادف با جنگ ايران و عراق (1980-88)، سياست سركوب و قلع و قمع كوردها شكل نوين نسل كشي به خود به خود گرفت. البته سالها قبل از آن به ويژه از سال 1973 به بعد شهرها و روستاهاي بي شماري با خاك يكسان گرديد و سياست توسعه زمين هاي باير در کوردستان كاملا به اجرا درآمد. از اين رو استفاده از گازهاي اعصاب كه سازمان ملل متحد در قطعنامه 687 خود آن را سلاح كشتار جمعي ناميد، يك عمل انحرافي يا از روي سهو و اشتباه نبود بلكه خشونتي سيستماتيك عليه ملت كورد و جهت نابودي و حذف فيزيكي كليت نژادي و ملي، اين منطقه بود. جهت اثبات اين ادعا كه بمباران شيميايي، نسل كشي و از زمره جنايات عليه بشريت است، تنها به طور خلاصه به اقدامات رژيم بعث عراق طي عمليات انفال كه حلبچه و سردشت نيز تنها سكانسي از آن بود، مي پردازيم.
انفال عملياتي بود كه حكومت بعث تحت رهبري صدام حداقل 182 هزار نفر از مردم كورد عراقي را به قتل رساند و حدود 4000 روستاي کوردستان، 1754 مدرسه،270 بيمارستان، 2450 مسجد و 27 كليسا را نابود كرد(فرهمند،1385: 3). جالب آنكه كلمه انفال از سوره انفال(2) در قران مجيد اقتباس و تحريف شده و به عنوان كد رمزي از آن استفاده مي شد. اگرچه منابع رسمي عمليات انفال را اواخر جنگ تحميلي ثبت كرده اند اما بايد نقطه آغاز چنين عملياتي را كشتار هشت هزار نفر از مردم بارزان در سال 1983 دانست. تحت رهبري حسن المجيد كه شهرت ويژه اي در بي رحمي داشت، كنترل عمليات بر عليه كوردها از ارتش عراق به حزب بعث واگذار شد و اين مقدمه اي بود براي حل نهايي مسئله كردها . تهاجمات زميني، بمباران هوايي، تخريب سيستماتيك محل هاي سكونت، جابجايي انبوه ساكنين، استفاده از جوخه هاي آتش براي محو هر كسي كه در تيررس قرار داشت و استفاده از جنگ افزارهاي شيميايي پيامد چنين تصميمي بود. اين در واقع تنها بخشي از عمليات دراز مدتي بود كه تقريبا تمامي روستاهاي جنوب کوردستان را نابود كرد و موجب جا به جايي اجباري ساكنان بومي شد. انفال در هشت مرحله انجام گرفت كه 200 هزار سرباز عراقي با پشتيباني هوايي وارد عمل شدند(فرهمند،1385: 1). اين نسل كشي از مرحله اي به مرحله ديگر متفاوت بود. مطابق دست نوشته هاي روزانه حسن المجيد به تاريخ 1987 مرگ سزاي اتوماتيك هر فرد مذكري است كه بالقوه قادر به حمل سلاح است. دستور العمل بعدي حسن المجيد به تاريخ 8 سپتامبر 1987 در مورد جابه جايي خانواده هاي كورد به مناطقي است كه به گفته آنها وابستگان تروريستشان اقامت دارند. يكي ديگر از عناصر عمده انفال عمليات تعريب(Arabization) شامل تقسيم گسترده جمعيت به ويژه در كركوك بود. رژيم صدام مجتمع هاي مسكوني وسيعي در كركوك ايجاد و با وعده مسكن ارزان به انتقال اعراب فقير نواحي جنوب كشور به كركوك پرداخت. طي سياست تبعيد نيز بيش از 400000 نفر از محل سكونت خود رانده شدند. همسو با سياست هاي منطقه اي طي حملات ارتش، از فوريه تا سپتامبر 1988 رژيم ديكتاتور عراق با اجراي سياست دبليو-ليتو –محو دشمن و تصرف تمامي سرزمين ها- كوردهای ساكن در روستاها و شهرهاي نابود شده به صورت گروههاي ده هزار نفري را به اردوگاههاي بزرگي انتقال داد كه هنوز هم از سرنوشت بسياري از آنها خبري در دست نسيت(مولوي،1385: 2). بسياري از مردم اهالي بادينان در آخرين مراحل انفال حتي مراحل معمولي بازجويي را طي نكرده و صرفاُ در محل دستگيري به خط شده و توسط جوخه هاي آتش تحت فرمان افسر نظامي محلي اعدام مي شدند. ديده بان حقوق بشر خاورميانه(HRW/ME) در گزارشي تحت عنوان جرم هاي نسل كشي عراق تحت شماره ISBN-O-300-6427مي نويسد: گر چه زنان و كودكان در مناطقي كاملا مشخص در کوردستان عراق محو شدند، اما افراد مذكر دستگير شده در همه جا، ناپديد شده اند. هدف اساسي انفال، نابودي همه دستگير شدگان مذكر در حد سن سربازي بوده است، تنها عده معدودي از دست جوخه هاي اعدام رهايي يافته بودند». با وجود صحت اين گزارش، گورهاي دسته جمعي كه در جاي جاي بيابان هاي عراق مملو از اجساد زنان و كودكاني است كه با لباسهاي رنگارنگ تير باران شده اند و حتي زنده دفن شده اند نشان مي دهد كه رژيم تنها به خون مردان كورد تشنه نبود. در يكم سپتامبر 2004 نيروهاي آمريكايي در عراق جسد صدها زن و كودك را در محوطه اي نزديك الحترا( (Al-hatraپيدا كردند كه گمان مي رفت در اوايل 1988 يا اواخر 1987 قتل عام شده اند.
اما صدام سالها پيش با بمباران شيميايي نياز به چنين كشفياتي را بي اثر ساخته بود. چرا كه كاربرد سلاح هاي شيميايي هيچ موجود زنده اي را مصون نمي دارد، بلكه ابزاريست در جهت تحقق انتخاب اصلح داروين(3) . بمباران شيميايي شهرهاي کوردستان سكانسي از عمليات انفال بود. اين در حالي بود كه عراق كنوانسيون 1948 كه هر نوع نسل كشي را ممنوع مي دارد پذيرفته بود(محمدي،1386: 13). لازم به يادآوري است كه در دسامبر سال 2005 يك دادگاه در لاهه راي داد كه« قتل هزاران كورد در دهه هشتاد در حقيقت اقدامي نسل كشي بوده است .دادگاه هلندي اعتراف كرد « قانوناُ و به صورت قانع كننده ثابت شده است كه همه قوانين نسل كشي در مورد جمعيت كورد به عنوان يك گروه قومي صادق است.»

سركوبي ديگر با ابزار رسانه
انفال(به ويژه وقايع سردشت وحلبچه)، بيانگر زورآزمايي روزنامه نگاري وبيداري وجدان بشري با قدرت سهمناك ديكتاتوري فردي بود كه متاسفانه در آن دوره تاريخي زور ديكتاتور برنده شد. تاكيد مي كنيم كه منكر اقدامات و تلاشهاي معدودي از نويسندگان و روزنامه نگاران براي انعكاس عمق فاجعه به افكار عمومي جهان و مجامع بين الملل نيستيم، زيرا بودند افرادي همچون كاوه گلستان كه در حين عكسبرداري از صحنه هاي جانكاه حلبچه، اين جملات را نيز براي آيندگان به يادگار گذاشتند:« من مي خواهم صحنه هايي را به تو نشان دهم كه مثل سيلي به صورتت بخورد و امنيت تو را خدشه دار كند و به فكر بيندازد.
مي تواني نگاه نكني، مي تواني خاموش كني، مي تواني هويت خود را پنهان كني، مثل قاتل ها، اما نمي تواني جلو حقيقت را بگيري، هيچ كس نمي تواند»
در دوره اي كه هر گاه عملا كوچكترين منازعه در داخل ميدان ديد آژانس هاي گرد آوري اخبار رخ مي داد به صورت يكي از اجزاي محيط بين الملل در مي آمد، اما متاسفانه حتي در كشورهاي اروپايي تظاهراتي خودجوش به حمايت از اين مردم بي گناه بر پا نشد، زيرا كه شبكه جهاني ارتباطات هيچ نقشي در نشان دادن اين فاجعه به جهانيان ايفا نكرد. اگر انفال، گورهاي دسته جمعي، آوارگي ميليوني و كوچ اجباري براي انعكاس در رسانه ها كافي نبود، بمباران شيميايي حلبچه و سردشت و مرگ بيش از پنج هزار زن و كودك بي گناه كه به حقيقت ارزش انعكاس و تصوير برداري را داشت! مي توان ادعا كرد كه فاجعه حلبچه ناشي از شهامت صدام نبود، بلكه نتيجه بي اعتنايي و بي توجهي و عدم انعكاس اخبار كشته شدگان و مجروحان سردشت به وسيله رسانه ها و بنگاه هاي خبري بود. رفتار رسانه ها پس از اين واقعه به همان اندازه نفرت انگيز بود كه وقتي خلبانان سنگدل بمب هاي شيميايي را بر سر مردم بيگناه کوردستان فرود مي آوردند. انگار مرگي با طعم خردل، با چاشني تاول زا، و سيانيد هيدروژن و عطر كشنده بوي سير، شمعداني تند و ضجه هاي غمباري كه دل عرش را به لرزه در مي آورد، براي افكار عمومي و مردم كشورهاي ديگر ناگوار بود، كه تلويزيونها در آن زمان خود را محدود به نمايش جلسات دفاع از محيط زيست و يا مراسم اهداي جوايز اسكار مي كردند و كاري به كار جنايات رژيم بعث نداشتند.
در حالي كه رسانه ها و بنگاه هاي خبر پراكني در برابر مرگ حيوانات و تخريب محيط زيست جهان را دور مي زدند و با گزارشهاي آنچناني براي آلودگي خيابانها مرثيه سر مي دهند، اما در مقابل سياه پوش شدن عروس بهار در کوردستان چيزي نگفتند و سكوت معناداري را برگزيدند. اين در حالي بود كه سردشت و حلبچه بسيار دردناك تر از واقعه 11سپتامبر رخ داد و در حقوق بين الملل در رديف جرم هاي « جنايت عليه بشريت» قرار مي گيرد. تاكيد مي كنيم كه در اينجا قصد ما آن نيست كه قربانيان حملات تروريستي يازده سپتامبر را ناديده بگيريم. در حالي كه اين واقعه جهان را تغيير داد.
اما هنوز درد و رنج هاي حلبچه و سردشت در زير خاكستر اين سرزمين مدفون مانده و هنوز كاملا سر برنياورده و آشكار نشده است. حلبچه و انفال را كساني آفريدند كه احساس مي كردند با ايجاد جهنمي در روي زمين مي توانند لبخند ملتي را بي معنا سازند. اما كساني آن را هر چه بيشتر با خون و اشك در آميختند كه عمداُ آن را به فراموشي سپردند و از سياه پوش شدن مادران کوردستان چيزي نگفتند.
رسانه هاي گروهي پس از اين واقعه غم انگيز وظيفه خود مي دانستند از ترس پاسخ تند دولتهايشان، هيچ انتقادي از حكومتي كه تمام قوانين بين المللي را زير پا نهاده بود و مرتكب جنايات ژنوسايد شده بود به عمل نياورند. کرگ دايك،مدير كل بي بي سي در جريان حمله آمريكا به عراق و براي تقبيح عملكرد متمايل به قدرت رسانه ها، اين پرسش را مطرح كرد در حالي كه رسانه هاي آمريكايي با ميزبانان خود در يك بستر خوابيده اند چگونه مي توانند ادعا كنند كه با آنها هم آغوش نشده اند؟ (سينگ،1385: 201).
افسوس كه سالها پيش در جريان بمباران شيميايي حلبچه كسي نبود كه نداي هم آغوشي و هم دلي رسانه ها با قدرت را، نه در آمريكا بلكه در سطح جهان سر دهد. دريغا كه تعداد انگشت شماري با اين سرزمين سوخته و مردمانش به گفتگو پرداختند كه چه بر سر آنها رفت و چگونه شد كه اين چنين جناياتي رخ داد. يكي از هولناك ترين اعمال نقض حقوق بشر ناديده گرفته شد. عمق فاجعه به اندازه ايست كه قلب هر انساني را به لرزه در مي آورد. بالاخره خونهاي ريخته شده روزي شكوفه هاي سرزمين را آبياري خواهند نمود.

بهره سخن
سلاحهاي شيميايي آثار عتيقه تاريخي نيستند. حملات تروريستي اخير در عراق و حمله نيروهاي ارتش تركيه عليه گريلاهاي پ ك ك با استفاده از گازهايي با تركيبات شيميايي يادآور نكته اي دردآور هستند كه اين تهديد هنوز وجود دارد و پيشرفته شده و شكلهاي جديدي به خود گرفته است. در آينده اي نزديك شايد عنوان سلاح فقرا بهترين نامگذاري براي آنها باشد. تا زماني كه همه كشورها تدابير ملي و بين المللي لازم را اتخاذ نكنند، ممنوعيت هاي گسترده در مورد استفاده از اين سلاح ها براي مانع شدن از كاربردشان موثر نخواهد بود. کوردستان بهترين مكان براي درك پيامدهاي ناگوار كاربرد اين سلاحها و البته فهم اين نكته است كه نمي توان ريشه هاي يك ملت را با استفاده از اين سلاحها خشكاند. بر عكس حلبچه و سردشت پرافتخارترين آوازه كرد و فرياد حق و حقيقت در جامعه بين الملل هستند. نفي وجود، قتل عام ، شكنجه، زندان و كتمان حقيقت وجودي كوردها آنان را از بين نبرد، بلكه با نيرويي پايان ناپذير دوران سياه جنايت و ديكتاتوري هيولاها را تحمل كردند و امروز سربلندانه در درصدد نجات ديگران نيز هستند. از سويي نويسندگان ،شعرا،روزنامه نگاران، حقوقدانان، مدافعان حقوق بشر و… بايد دين خود را به حلبچه و سردشت و انفال بپردازند و وظيفه انساني خود را به انجام رسانند، زيرا در پيشگاه تاريخ بايد جوابگو باشند. هنوز فرصت باقيست، به گفته خود مردم حلبچه و سردشت و ديگر مناطق کوردستان كه مورد اصابت شيميايي قرار گرفتند هنوز صدها بيمار و مجروح بازمانده به سختي به زندگي اشان ادامه مي دهند و در انتظار درمان هستند. از سوي ديگر شرايط براي خود كوردها هم عوض شده و به يمن امكانات رسانه و تكنولوژي و ابزارهاي ارتباطات، جهان به دهكده اي كوچك تبديل شده است . ابزارهاي موجود، هر چند محدود در دسترس ما، بهترين وسيله براي شناساندن عمق فاجعه و مظلوميت قربانيان هستند. امروز با اينكه ساكنان عروس شاره زور هنوز سرفه هايشان خونين است و نفسهاي سردشت سوخته، اما ققنوس حلبچه از ميان دود،آتش و خاكستر خويش زيست آزاد و دوباره را براي مردم دردمند عراق نيز به ارمغان آورد. شكي نيست زندگي آزاد ايرانيان نيز مديون مقاومت خاك سرشته با خون و اشك سردشت است، همچنان كه نهال فدراليسم عراق برد سر دود،خاكستر،آتش،اشك و خون سوخته حلبچه پا گرفت.از مقاومت و ايستادگي انفال شدگان و بازماندگانش کوردستان دوباره مي رود تا از نو زاده شود.

از تاول سردشت بوي خردل مي آيد ، 30/7/1386

اكبري نوشاد، آرش. طاعون صدام ، روزنامه ايران، شماره 2680، يكشنبه 7 دي 1382، ص 13

بايزيدي،محمد فاجعه سردشت و جنبش دانشجويي ، پوشپه ر، خبرنامه داخلي انجمن دفاع از حقوق مصدومين شيميايي سردشت، شماره 9،تيرماه 1385

بمباران شيميايي حلبچه و مظلوميتي جاودان

حسني،محمد. حلبچه و رسوايي استكبار جهاني ، پايگاه اطلاع رساني قربانيان سلاح هاي شيميايي،

حلبچه شهر مرده ،

خاطري،شهريار. قرن شيميايي ، روزنامه شرق، شنبه 19 ارديبهشت 1385، شماره 747،ص 21

خلع سلاح جهان و تلاش جهان براي صلح ، خبرگزاري دانشجويان ايران، تهران، 12 دي 1385،

سجاديان،ناهيد. مقابله با تروريسم شيميايي گسترش تفكر جغرافياي معموي ، خلاصه مقالات دريافت شده براي سمينار بين المللي بررسي پيامدهاي كاربرد سلاح هاي شيميايي عليه جمهوري اسلامي ايران، سي مهر و اول آبان 1386،سازمان مجامع بين المللي ايران،ص15

سينگ،پاتريك(1385).دنيا از ديدگاه واشنگتن، ترجمه عبدالرضا(هوشنگ)مهدوي،تهران:نشر نيكان،چاپ اول

علايي،حسين و خواجه كاوسي،بابك(1371). صنايع،تسليحات و خلع سلاح شيميايي ، تهران،دفتر مطالعات سياسي و بين المللي

غنمي ، ام الجهاد و همكاران، اثرات سلاحهاي شيميايي بر محيط زيست ، خلاصه مقالات دريافت شده براي سمينار بين المللي بررسي كاربرد سلاحهاي شيميايي عليه جمهوري اسلامي ايران، سي مهر و اول آبان 1386، سازملن مجامع بين المللي ايران

فرهمند،رحيم. انفال ژينوسايد ملت كرد ،1385،

رنج بازماندگان حملات شيميايي حلبچه بيست ساله شد ،

روز مبارزه با سلاحهاي شيميايي و ميكروبي ، دوشنبه 8/4/1383

ما با درد خود آشناييم ، ياران، يادمان فاجعه شيميايي سردشت، شماره 20، تيرماه 1386

مراتب،مريم ومراتب،مرضيه. اثرات مخرب سلاح هاي شيميايي بر محيط زيست و اكوسيستم مناطق جنگي (با تاكيد بر مناطق مرزي و مسكوني) ، خلاصه مقالات دريافت شده براي سمينار بين المللي بررسي پيامدهاي كاربرد سلاح هاي شيميايي عليه جمهوري اسلامي ايران،سازمان مجامع ايراني بين المللي، سي مهر و اول آبان 1386

مصطفي زاده،علي. گراميداشت سالياد قربانيان شيميايي سردشت،مريوان،بانه و پاوه و.. ،11/4/1385،

محمدي،سليمان. زنده ايم و گريه مي كنيم ، روزنامه اعتماد، يكشنبه 26 اسفند 1386، شماره 1626

ممتاز،جمشيد(1377). حقوق بين الملل سلاح هاي كشتار جمعي، ترجمه امير حسين رنجبران، تهران،نشر دادگستر

مولوي،مهران. حلبچه،طنين مظلوميت كردها ، 22 نفر از مهندسان شوروي و تعدادي از متخصصان فرانسوي كه در اين زمينه همكاري داشتند. 3- بنابر اين نظريه، در سر سفره طبيعت براي ضعيف جايي و جود ندارد و در نهايت اقويا ضعفا را از بين مي برند.
1- رژيم :رژيم ها همان اصول، هنجارها، قوانين و رويه هاي تصميم گيري هستند كه در اطراف انتظارهاي بازيگران در يك موضوع خاص به هم مي پيوندند.رژيم ها در شكل عملياتي خود به صورت نهادها پديدار مي شوند و شكل و فرم رسمي مي يابند.
2-انفال به سرزمين هايي گفته مي شود كه متعلق به شخص خاص نيست و توسط حاكم اسلامي اداره مي شوند.

  • نوشته شده در سه شنبه دهم خرداد ۱۳۹۰