نقش کرماشان در جمهوری کوردستان

نعیم نجفی

نوشتەی پیش رویتان به ناگفتەهایی از برنامە سیاسی و
استقلال طلبانەی کلهرها از ارتباط با حزب هیوا و ک.ژ.ک تا
خیانت علی اعظمی و خوشخدمتی وی بە رضا خان کە با
تبعید و زندانی کردن بخش عمدەای از سران کلهر، خورشید
آزادی را ناچار بە غروب کرد. در بخشهایی از این مقالە با
استناد بە منابع دستە اول بەصورت جداگانە بە اهداف
سیاسی برخی از سران کلهر جهت رسیدن بە استقلال و
هدف رضا خان از تضعیف این ایل و دلیل قتل علی‌اعظمی و ترور عباس قبادیان پرداختە شدە است.
کشتن اعظمی عملی سازمان یافتە باپیشنهاد حزب هیوا و
موافقت عباس خان قبادیان انجام گرفتە است. رشید
باجلان در دست نوشتەهای خود چنین می‌نویسد:
«با حضور تعدادی از شخصیتهای سیاسی خانقین مانند
عزیز پشتیوان پایەهای حزب هیوا بە صورت مخفیانە
تاسیس شد، در جلسەای کە بە صورت مخفیانە در خانقین
برگزار گشت، از حاج علی خان ئەکبەری از سران مورد
اعتماد کلهر کە میانەی خوبی با اعظمی و رضاشاه نداشت،
دعوت بە عمل آمادە بود، ایشان بە خانقین آمادە بودند،
هدف حزب هیوا ایجاد جریانی سیاسی- نظامی بود، جهت
احقاق حقوق کورد کە فعالیت خودرا از خانقین و کرماشان
آغاز کنند و سازماندهی آن‌را بە دیگر مناطق کوردستان
برسانند».


در ادامە فعالیت مخفیانە حزب هیوا شخص رشید باجلان
چندین‌بار بە کرماشان سفر کردە و در مابین ایل کلهر بەجز
آشنایی با حاج علی خان اکبری معروف بە هژبرالسلطنه
بعدها نیز با یداللە‌خان رضایی از خاندان معروف و روشنفکر
کلهر نیز در ارتباط می‌باشد، همچنین در کرماشان نیز با
اشخاصی مانند ابراهیم خان نادری و سید طاهر هاشمی در
ارتباط بودە است. برنامەی حزب هیوا احیای مبارزات علیە
دولتهای مرکزی ایران و عراق است کە بتواند با توجە به
وضعیت آشفتەی منطقە کە بەسوی جنگ جهانی دوم گام بر
می‌دارد کلهر را با اتحاد دیگر ایلات بە عرصە مبارزات باز
گرداند، از آنجایی کە اعظمی در مابین برخی از سران باقی
ماندە کلهر و مردم از محبوبیت خاصی برخوردار نیست و
خیانت او را فراموش نکردەاند، کشتن وی می‌توانست
مثبت واقع شود، حتی روزی کریم گوردە کە از مبارزان نامی
کلهر بودە و در بستر بیماری می‌باشد، اعظمی بە دیدار او
می‌رود، به حدی از او متنفر بودە کە قصد دارد او را بکشد،
حتا قبل از ورد اعظمی بە منزلش اسلحەش را می‌خواهد،
اما بیماری اورا زمین گیر و فرصت این کار را به او نمی‌دهد.
حزب هیوا خوب می‌داند کە جهت بازگشت روحیەی
مبارزاتی کلهر، نیاز به اقدامی شوک آمیز دارند و آن نیز
کشتن اعظمی می‌باشد؛ این پیشنهاد بە هژبر دادە
می‌شود، اما هژبر یکطرفە نمی‌پذیرد و خواستار اطلاع امیر
مخصوص از انجام چنین کاری می‌باشد، هژبر پیام را به امیر
مخصوص می‌رساند، اما قبادیان با جوابی سیاسی بە او
می‌گوید تنها کسی که در مقابل ما و کلهر است فقط
اعظمی می‌باشد. هژبر پیام را دریافت می‌کند و بە دنبال
فرصتی می‌باشد تا اعظمی رابە قتل‌برساند.
پیش از قتل اعظمی نیز امیر مخصوص بە میرزا محمد
مظفری کە از منشیان اعظمی بودە می‌گوید: میرزا، اعظمی
فردی بیسواد بود کە تو به او کمک کردی تا راه و چاره کارها
را بیابد، هرچە زودتر از او دور شوید. شاید قبادیان برای
حفظ افرادی کە سواد خواندن و نوشتن داشتن و ضرورت
ماندگاری آنها برای کلهر، چنین غیر مستقیم میرزا را مطلع
کردە باشد کە برای حفظ خودش از اعظمی دور شود.
در نهایت هژبر موفق بە کشتن اعظمی شد و بعد از آن تا
روز درگذشتش در خانقین ساکن می‌شود و در نجف دفن
می‌گردد.
رشید باجلان و ریباز پشتیوان پسر عزیز پشتیوان در مورد
هژبر می‌گویند « بعد از مرگ اعظمی او زندگیی محتاطانە را
انتخاب کرد. اما نباید فراموش کرد کە او از اعضای فعال
حزب هیوا بودە است». حتا از وی یاد می‌کنند در کنگرە
حزب هیوا کە در کلار امروزی برگزار شد، با سوزن انگشت
شست خود را سوراخ و با خون خود سوگندنامە را مهر
می‌کند.
لازم بەذکر است با تشدید فعالیتهای جمعیت احیای کورد (ژێکاف) کە بعدا بە حزب دموکرات کوردستان ایران تغییر نام و جمهوری کوردستان را با رهبری قاضی محمد تشکیل داد،
فعالیتهای حزب هیوا متوقف و تمامی افرادی کە از آنها نام
بردە شد از جمله رشید باجلان و ابراهیم خان نادری و یداللە
خان رضایی و… در چهارچوب ژێکاف فعالیتهای خود را
آغاز کردند؛ حتا ابراهیم خان نادری از کرماشان و رشید
باجلان از مشاوران نزدیک قاضی محمد بودەاند.
امیر مخصوص‌در سال‏های بعد از شهریور ۱۳۲۰ و فروپاشی
سیاسی و اداری حاصل از آن، کرماشان نیز مانند بسیاری
از دیگر مناطق، صحنه تحولات پر فراز و نشیبی شد.‌ در این
کشمکش عباس خان قبادیان کە بەعلت خیانت علی
اعظمی چهاردە سال را در زندان دیکتاتوری رضاشاه سپری
کردە بود، بە میان ایل کلهر بازگشت؛ کلهر از پادویی دوران
اعظمی برای رضاشاه و تبدیل شدن بە ابزاری جهت
سرکوب همنوعان خود و ایجاد اختلافات مابین ایلات
کورد، بەسوی حرکتی حق طلبانە گام نهاد و بار دیگر
سوارکاران این ایل با تلاش جهت اتحاد ایلات دیگر،
داعیەی بزرگ در سر داشتند. در این دوران و با ظهور
قبادیان، کلهر از انزوای سیاسی خارج شد و بە بخش مهمی
از معادلات سیاسی منطقە تبدیل گشت، کە مکاتبات
سفارتخانەهای بریتانیا و امریکا و روسیە، ارتش
شاهنشاهی، ژاندارمری وقت کرماشان و همچنین نطقهای
مجلس در دوارن چهاردهم تا شانزدەهم گویای این مهم
هستند.‌ عباس خان قبادیان کارنامەای پر فراز و نشیب
دارد، کمتر کسی توانسته در سطح ملی و منطقه این چنین
ظاهر شود.‌اندیشە تشکیل اتحادیە ایلی که ریاست آن بە
عهدە وی بود کە برخی منابع این اقدام را شبیە بە تشکیل
حکومتی خودمختار برای کوردستان یا گامی بەسوی
استقلال می‌دانند؛ قبادیان در سیاست‌ورزی زیرک و
دیپلماتکاری پرتوانا بود، وی با توجە بە همراه داشتن
جنگجویانی زبدە اما بیشتر اوقات تلاش می‌داشت کە
خواستەهای‌سیاسیش را از راهی مسالمت آمیز و با گفتگو
بەدست آورد؛ پالکونیک زاخارا نمایندە روسیە در تهران
دربارە عباس خان می‌گوید: «ولی آنچە بیش از همه مارا
دچار حیرت ساخت عباس خان بود، این جوان دارای
چشمهای مخمور و یک نگاه نافذ، نطقی تلفظ نمود کە
ماهرترین دیپلوماتها نیز بر وی غبطه می‌نمودند نطق
مسلسل و مستحن او را گوش داده و دریافتیم کە چرا یک
قبیلەی بزرگ و جنگجو مانند کلهرها را ادارەمی‌کند.»
طبق گزارشات استانداری کرماشان (ش٩٦٤/٥ سال ١٣٢٤)
و همچنین وزارت جنگ بە وزارت کشور (ش٢٠٤١/م/٦٩٨٣
سال ١٣٢٥) حزب ک.ژ.ک (جمعیت احیای کورد) اقدام بە
تحرکات تبلیغاتی در حوالی کرماشان کردە است. در این
گزارشات بە همکاری کلهرها و بیعت امیر مخصوص اشارە
شدە است؛ همچنین در قسمتی از این گزارش از تردید
قلخانیها و گوران‌ها کە آنرا بە مشورت با سید شمس‌الدین
پیر و مرشد خود موکول کردە بودند، سخن بە میان آمدە
است. این گزارش می‌تواند بە ارتباط مخفیانە
امیرمخصوص و قاضی محمد صحه بگذارد کە برخی منابع
نارسمی تاکنون بەآن اشارە دارند؛ ممکن است با توجە بە
حضور روسها در منطقە مهاباد و انگلیسیها در منطقە
کرماشان، با درایت سیاسی قاضی و قبادیان، این ارتباط
بەصورت مخفیانە ماندە باشد.
اردشیر کشاورز از مورخین کرماشان می‌گوید: «اشغال
کرماشان تا سال ١٣٢٥ هجری خورشیدی ادامه داشت و
در همین سال جنبش‌هایی برای اعلام خودمختاری در نقاط
مختلف کشور از جمله فارس و تبریز به راه افتاد که
درکرماشان نیز در راستای اعلام خودمختاری جنبش
“نهضت غرب” یا جنبش “قبادیان” به راه افتاد.»
بر اساس گزارش وابسته نظامی سفارت بریتانیا «عباس
قبادیان امیر مخصوص، ابراز امیدواری کرده که حرکتی
مشابه قشقایی‌ها آغاز کند و اظهار داشته از وقتی که در
ماه مه گذشته در این حوزه اتحادیه عشایر را بنیان نهاد با
قشقایی و بختیاری در ارتباط بوده است …»
سرهنگ کمال، فرمانده هنگ ژاندارمری کرماشان در یکی از
گزارش‏های خود به استاندار، در اواخر فروردین ۱۳۲۵،
نوشتە است: «دسته‏بندی عشایر را هنگ تا حدی که مقدور
بوده بر هم زده است و البته با ملاقات‌‏هایی که با عباس
قبادیان به عمل آورده‏اند قطعاً نظر آنان تغییر و نقطه
دیگری را سیر می‏نماید و فعلاً از حزب کومله (جمعیت
احیای کورد) صحبتی در میان نیست.» عباس خان تمام
تلاش خودرا کردە بود کە هیچ ردپایی از هدف مشترکش با
قاضی محمد بەجای نماند، چرا کە با توجە بە درایت سیاسی
او و وضعیت منطقە کە قوای روس و انگلیس قسمتهای
شمالی کوردستان و انگلیس در قسمتهای جنوبی آن نفوذ
داشتند، چنین ایجاب می‌کرد کورد خودرا در بین این قوا
تقسیم نماید و حساسیتی بەوجود نیاید.

عباس‌خان قبادیان

عصر روز شنبه ۲۲ مهر سرپاس صفاری، رئیس شهربانی
کل کشور برای انجام یک مأموریت ویژه از سوی قوام‌
السلطنه راهی کرماشان شد. وی در خاطراتی که سال‏ها
بعد در یادآوری این مأموریت منتشر کرد می‌نویسد «روزی
رئیس وقت دولت مرا احضار کرده چنین اظهار داشت:
اوضاع کرماشان روز به روز رو به وخامت می‏رود عباس‏خان
قبادیان عده‏ای از اکراد مسلح کرماشان و کردستان را دور
خود جمع کرده و قصد حمله به کرماشان را دارند.» عباس
خان توانستە بود برخی از مالکین شهری کرماشان و ایلات
دیگر را با خود همراه کند. طبق گزارش ذبیح‌الله دهشور
«مخبر ستاره غرب و کوهستان کە به تهران مخابره شده
است. در جلسه‌ای که صبح روز هشتم مهر ماه در منزل
حاج شریف معتضدی در کرماشان تشکیل شد، آقایان
علامه وحید، رفعت‌السلطنه، معتمدالدوله، آقا عزیز اعظم
زنگنه، علیرضا اعتضادسلطان، عبدالحسین شهلایی و
حشمت‌الله دولتشاهی به نمایندگی از مالکین شهری و آن
گروه از رؤسای ایلات که در شهر بودند ـ عباس قبادیان،
محمدامین بیگ لهونی پسر جعفر سلطان اورامی، علی‌اکبر
امجدی، امان‌الله فرهنگ و عبدالحسین‌امیراحتشامی ـ با
حضور منوچهر فرمانفرمائیان که برای تأسیس شعبه حزب‌
دموکرات به کرماشان آمده بود گرد هم آمده اساس
همراهی‌ای را پی‌ریزی کردند که «اتحادیه کرماشان و ایلات
غرب» نام گرفت.
در گزارشی دیگر به جای ذکر نام روسای ایلات از آنها با
توصیف کلی «روسای مهم کلیه عشایر لرستان، پشتکوه و
پیشکوه، کلهر و سنجابی و قلخانی و گوران و باباجانی و
قبادی و ولدبیگی و عثمانوند» یاد شده است. تلگراف از
سنقر به طهران، ش ۲۹، مورخ ۱۱/۷/۱۳۲۵ (ساما
۱۱۲۰۱۷۴۲۲۶۷) در این گزارش نیز خاطر نشان شده است
تنها کسی که در این جلسە «قسم یاد نمی‌کند محمد بختیار
سنجابی بوده که برای قسم خوردن عذر آورده است.»
روزنامه رهبر از این بابت نیز گله داشت. رهبر ضمن
شکایت از تحرکات عناصری که «خود را به حزب دموکرات
ایران منتسب می‌کنند» و برای «جدایی انداختن بین جناب
آقای نخست‌وزیر و صف متراکم آزادی‌خواهان» تلاش
می‌کنند، از همراهی مقامات حکومتی و انتظامی با این
حزب نیز گله داشت. از جمله واداشتن اجزاء شهرداری به
نام‌نویسی در حزب مزبور و بی‌تفاوتی ژاندارمری نسبت به
«رژه مسلحانه عشایر در شاباد و کرند» روزنامه جبهه نیز که
از دیرباز تحولات آن حوزه را دنبال می‏کرد در گزارشی اشاره
به احتمال آن که، شاید قبادیان دراین خصوص با سران
ایل قشقایی معاهده‌ای بسته و قراری در بین گذاشته باشد
از احتمال گسترش این حرکت به دیگر حوزه‏‌های ایلی
اطراف نوشت،به ویژه آن که خبر می‏رسد علی‌محمد
غضنفری اخیراً برای همین مقاصد به لرستان رفته و از
قراری که می‌گویند درصدد همکاری با قبادیان افتاده
است.»
به نوشته ارگان حزب ایران « آقای قبادیان که چندی پیش
دولت را به شوراندن سه میلیون عشایر غرب تهدید
می‏نمود، ممکن است قصه فارس در عشایر غرب ایران
صورت عمل به خود گیرد» قبادیان حرکت جدی خود را
آغاز کردە بود، اکنون مسئلە بە موضوعی فراتر از کلهر مبدل
گشتە،از آنجایی کە عباس‌خان قبادیان از پتانسیلهای
اقتصادی و منابع زیر زمینی و موقعیت جغرافیای
استراتژیک آن مناطق مطلع بود، سعی داشت کە این
سرمایە عاید خود مردم کورد باشد نە اینکە با بە یغما بردن
این سرمایە اندکی از آن بە غرب کشور بازگردد، هشدارهای
عباس خان مکرر بود و بارها نیز بە بی توجەای دولت بە
فرهنگ خاص غرب کشور اشارە داشتە است. در اینجا
منظور قبادیان انتقاد بر سیاستهای یکسانسازی فرهنگی و
سیاست تفریس دولت بودە است، در همان سالها نیز
دولت بە خاطر شرایط پیش آمدە کە در منابع بە آن اشارە
شدە است از ترس گسترش جنبش قبادیان در کرماشان و
قاضی محمد در مهاباد رادیو کوردی را در تهران تاسیس و
بعدها نیز بە کرماشان منتقل شد.
هنگ نگهبانی کرماشان در یکی از گزارش‏های خود راجع به
تشکیل اتحادیه کرماشان و ایلات غرب در منزل حاج
شریف‌خان انجام و قرار بود جلسه بعد این هیئت نیز «…
در شاه‌آباد تشکیل و رؤسای عشایر در آنجا جمع شوند …»
این نکته را نیز افزود «… به طوری که تحقیق شده تاکنون
خارجیان تحریکاتی نکرده و دستوراتی نداده‌اند.» در مقابل
نیز قبادیان در مذاکرات مجلس شورای ملی (۲۸) آذر
(۱۳۲۷) نشست (۱۲۵) بە دفاع از خود پرداخت و تمام این
اتهامات را تکذیب کرد. حتی اعتراض مراکزی چون
جمعیت کرماشانیان مقیم مرکز که به نظرمی‏آید چهره‏هایی
چون دکتر کریم سنجابی در آن ذی‌نفوذ بودند نیز نتوانست
در جلوگیری از این ترتیب جدید مؤثر واقع شود. جمعیت
مزبور بر این باور بود که این تصمیم «محققاً امنیت آن
صفحه را مختل کرده و ممکن است منتهی به زد و خورد و
عواقب وخیمی نظیر اوضاع مهاباد و آزربایجان گردد». دکتر
کریم سنجابی نیز از جملە افرادی بود کە تمایل او بیشتر
بەسوی مرکز گرایی و سیاست یکسانسازی فرهنگی بود، بە
همین جهت هم علیه قبادیان اقدام می‌کرد، اما از آنجایی
کە از جایگاه سیاسی و ایلی قبادیان برخوردار نبود،
نتوانست در داخل سد راه او شود بیشتر مشغول نطق
پراکنی‌هایش در تهران بود، و بعدها نیز دولت ایران سعی
داشت از او چهرەای ملی بسازد و قبادیان را در تاریخ
افتخارات غرب در اذهان عمومی بە فراموشی بسپارد و تا
حدودی نیز در این اقدام موفق بود.
بر اساس گزارش روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران
سال چهارم شمارە (١١٢٠) شنبەماه ١٣٢٧‌محمدرضا پهلوی
پس از دلجویی‌هایی از قبادیان، از وی خواستە است کە ایام
گذشتە را فراموش کند، امروز موقعیت کشور ایجاب
می‌کند کە همه باید دست اتحاد و اتفاق بەهمدیگر بدهیم تا
زمانی کە قشون بیگانە از کشور بیرون روند و شاید بفضل
الهی جنگ خاتمە یابد.
اما از آنجایی کە قبادیان می‌داند دولت ایران از موضع
ضعف چنین برخورد می‌کند، گفتەهای پهلوی را نمی‌پذیرد و
اعتقاد دارد کە اگر توانایی آنرا داشت یک شبە کرماشان را
با خاک یکسان می‌کنند. بە همین خاطر قبادیان همچنان
مصر و استوار ایستادە بود و دولت هیچ سندی در رابطە با
اینکە عباس خان عامل انگلیس باشد را دست نداشت کە
بتواند آنرا بهانە کرده و بە خاک کوردستان بتازد. دولت
پهلوی توانستە بود بە جمهوری آذربایجان و کردستان پایان
دهد، آنهم با سود بردن از اختلافات عشایری در آن مناطق
و قراردهای اقتصادی با شوروی کە در آن زمان بەنوعی
حامی آن دو جمهوری محسوب می‌شد، اما قبادیان در
حوزەی کوردستان جنوبی تا حدود زیادی راه را بە اختلافات
ایلی بستە بود، تا در نتیجە بە قبادیان پیشنهاد شد کە
بەعنوان سفیر ایران در سویس دست به کار شود، هرچند
قبادیان دلیل این پیشنهاد شاه را می‌دانست،اما آن‌را
پذیرفت. چرا کە با توجە بە شرایط پیش آمدە در آن وقت
ایران، با سرکوب جنبشهای دیگر، قبادیان خوب
می‌دانست کە او تنها ماندە است.

گردآوری و اختصار: محسن رضوی