جانگوهای رها از بند کردستان

شۆڕش کوردستانی

 

در این نوشتە بە تحلیل فیلم جانگوی رها از بند و ارتباط آن با مسئلە بردگی و اسارت در کردستان توسط دولت ایرانی و عوامل آن می پردازم.

خلاصە فیلم: فیلم (جانگوی رها از بند Django Unchained) ساختە کوینتین تارانتینو (Quentin Tarantino) داستان بردەای است کە بە نام جانگو با بازی جیمی فاکس (Jamie Foxx) . جانگو توسط دکتر کینگ شولتز (King Schultz) با بازی زیبای کریستوفر والتر (Christoph Waltz) کە در اصل یک شکارچی خلافکاران (bounty hunter) است رها می‌شود. فکر و ذکر جانگو یافتن همسرش برومهیلدا (Broomhilda) با بازی کری واشنگتن (Kerry Washington) است. جانگو در امر شکار خلافکاران بە دکتر شولتز کمک می کند و دکتر شولتز نیز بە جانگو قول می دهد پس از سپری شدن زمستان در یافتن همسر جانگو، برومهیلد، او را کمک کند. در بهار سال بعد آن دو درمی یابند کە برومهیلدا در مزرعەای بزرگ در می سی سی پی متعلق بە آقای کالوین کاندی (با بازی لئوناردو دیکاپریو Leonardo DiCaprio) مشغول کار (بردگی) است. آن دو نقشە ای برای نجات برومهیلدا می کشند و بە مزرعە کالوین کاندی می روند. متاسفانە نقشە آنها برای نجات برومهیلدا لو رفتە و باعث درگیری در عمارت آقای کاندی میشود. در این درگیری کالوین کندی بردەدار و دکتر شولتز کشتە میشوند. سرانجام پس از کش و قوس های فراوان جانگو یک تنە بە مزرعە آقای کاندی حملە می کند، همە تفنگچی های سفید پوست و نژاد پرست را از پا درآوردە، برومهیلدا را آزاد و عمارت با شکوە کاندیلند را با خاک یکسان می کند.

این فیلم بە شکل واقع گرایانەای داستان بردگی و رهایی در آمریکای قبل از لغو بردگی را نشان می دهد . شخصیت جانگو چە بە صورت فیزیکی چە ذهنی بردە نیست. جانگو رها شدە از همە بندهاست. کردستان خالی نیست از جانگو. خالی نیست از کسانی کە جان بر کف و رها شدە از بند اسارت فیزیکی و ذهنی ایرانی حاضرند خنجر انتقام را در قلب دشمن ایرانی فرو کنند. اما متاسفانە جانگوهای کردستان برخلاف جانگوی فیلم آقای تارانتینو زیاد بخت با آنها یار نیست. جانگوهای کردستان چون رامین حسین پناهی گرفتار احزاب فاسد و وابستە ای می شوند کە تمام هم و غمشان ایران و ایرانی بودن است. سرکردە های احزابی کە فقط و فقط دنبال منافع شخصی شان هستند.

یکی دیگر از شخصیتهای نشان دادە شدە از بردگان در این فیلم بردەهای کارگر هستند. جماعت زیادی از بردەها (چە مرد و چە زن) همانظور کە در فیلم نشان دادە شدە و در واقعیت آمریکا هم چنین بودە است، بە سخترین کارها مشغولند. آنان انسانهای سختکوش و باشرافتی هستند کە نژاد پرستان سفید پوست از نیروی کارشان جهت منافع خود استفادە می کنند. بە نظر بندە متناظر این برده ‌های کارگر در کردستان اكثریت جامعە کردستان هستند. کردها از ماکو تا دهلران بە بندگی و اسارت دولت ایرانی در آمدە اند و تمام نیروی کارشان صرف آبادانی شهرهای ایران (تهران، اصفهان، یزد و …) می شود. حتی در خود مناطق ایران درونی چون تهران و اصفهان صدها هزار کورد در خدمت ملت فارس و ایرانی هستند. اجازە دهید کە مسئلە بردگی انسان سیاه پوست (و کرد) را بر اساس فیلم (جانگوی رها از بند) کمی بازتر کنیم. در یکی از صحنە های فیلم کە در اینجا هم بە اشتراک گذاشتە شدە است آقای کاندی در سر میز شام مسئلە بسیار مهمی را مطرح می کند. او از یکی از خدمتکاران خانوادگیشان بە اسم بن پیر (Old Bend) نام می برد کە هر هفتە سە بار با یک تیغ ریش تراش و تیز ریش پدر آقای کاندی را سالیان متمادی می تراشید. آقای کاندی میگوید کە چرا بن پیر پدرش را نکشت در صورتی کە بە راحتی این فرصت برایش میها بود؟! او سپس این سوال کلی را مطرح میکند کە چرا سیاهان ما را [با وجود این هم ظلم] نمی کشند؟! او جواب خود را با یک سری خزعبلات نژادپرستی می دهد کە بخش بزرگی از مغز سیاە پوستان را قسمتی بە نام تسلیم شدگی (servility) و یا نوکرمابی تشکیل میدهد و … پاسخ آقای کاندی بی شباهت نیست بە دیدگاە ‘روشنفکران’ و قلم بە دستان فارس و دولت ایرانی نسبت بە کردها. همانهایی کە تلاش میکنند کە ذاتا انسان کرد را انسانی ضعیف، بی ادارە و تسلیم شدە نشان دهند. همانهایی کە شبیە آقای کاندی در اوج نژادپرستی می کوشند کە کردها را چوپانهایی در کوهستان و دور از مدنیت و شهرنشینی معرفی کنند. همانهایی کە تلاش می کنند کە ارادە را از انسان کرد بگیرند. اما توضیحات آقای کاندی مشتی چرندیات بیش نبود. نشان بە آن نشان کە همزمان کە آقای کاندی چرندیاتش را بلغور می کرد جانگو دست روی ماشە اسلحەاش هرآن آمادە بود تا مغز پوک آقای کاندی را در بیاورد. دیدگاە دولت ایرانی و کاسە لیسانش نیز چیزی نیست جز مشتی دروغ و غش ایرانی. نشان بە آن نشان کە هزاران جان بر کف در وقت مناسب حاضرند برای آزادی کردستان با اشغالگران دولت ایرانی دربیفتند.

اما سوال آقای کاندی فارغ از جواب نژادپرستانە آن در اصل سوال بسیار جالبی است. تا جایی کە بە مسئلە کرد در ایران مربوط است، سوال این است کە چرا ١٥ میلیون کرد در مقابل دولت ایرانی ساکتند؟ تنها چند هزار کارگزار دولت ایرانی در کردستان مشغول استعمارند کە بە راحتی ١٥ میلوین کرد می توانند آنها را اخراج و یا نیست و نابود کرد. پس چرا ملت کرد چنین کاری نمی کند؟ اگر از یک میلیون کردی کە در تهران زندگی می کنند تنها ٥٪ بر ضد دولت ایرانی در این شهر بشورند، بە شما قول می دهم کە کل بساط دولت ایرانی در کردستان ظرف مدت کمتر از یک ماە برچیدە خواهد شد. پس چرا این چنین نمی شود؟ چە شد کە از اسماعیل آقای سمکو شکاک کە قصد تصرف تهران را نیز داشت رسیدم بە ‘فعالین مدنی’ خائن و وابستە؟ چە شد کە هزاران دختر و پسر سنەای برای کنسرت یک‌ خوانندە درجە سە فارس صف میکشند؟ چە بلایی سر ایلام همیشە سرکش و تسلیم ناپذیر آمد؟ چرا کرماشان همیشە سربلند اسیر فارس شد؟ ایا از نظر ژنتیکی قسمت بزرگی از مغزمان مسئول تسیلم شدگیمان است؟! آیا همانطور کە دولت ایرانی و ‘متفکرین’ فارس ادعا می کنند کردها ذاتا مردمی فاقد ارادە اند و صرفا خلق شدەاند کە خدمتگزار ایرانی و فارس باشند؟! پاسخ قطعا خیر است. پس راز بردگی کردها و این همە درماندگی ملت کرد در چیست؟ پاسخ در ذهنیت سازی است کە دولت ایرانی در طول سالهای طولانی برای ملت کرد انجام دادە است. تمام دم و دستگاە عریض و طویل فرهنگی ایرانی در جهت ذهنیت سازی بە انسان کرد (و دیگر ملتهای غیر فارس) است. منظور از این دستگاە فرهنگی مدارس، دانشگاهها، تلویریون، رادیو، روزنامەها، کتابها، شبکەهای ماهوارەای (چون بی بی سی فارسی و ‌من و ‌تو‌)، شبکەهای استانی، اینترنت و هزاران هزار نهاد فرهنگی و نرم افزاری دیگر است. تمام تلاش دولت ایرانی و دستگاە فکری و فرهنگیش بیگانە کردن و بیزار کردن انسان کرد از کرد بودن و هویت خود است. برای مثال کافی است کە تنها نگاهی بە فیلمها و سریالهایشان بکنید. تصویر یک مرد شیک کارمند تهرونی، مرفە، زن دوست، خانوادە دوست، بذلە گو و خوش سخن برایتان نباید خیلی بیگانە باشد. این را مقایسە کنید با مسخرە بازی و دلقک بازی هایی کە در شبکەهای استانی با زبان و هویت کردی می کنند. مفهوم یاغی گری و شورش در برابر دولت استعمارگر ایرانی زشت و عقب افتادە جلوە دادە شد و جای خود را بە مفاهیم شیکی و بزک شدە ای چون دمکراسی، حقوق بشر، حجاب اختیاری، سکس آزاد و غیره داد. تفکر ایرانی و فارس فقط ذهن انسان کرد را مسموم می کنند و بس. همین بلا را سفیدپوستان سر بردەهای سیاە آوردند وگرنە چند نفر سرکارگر سفید پوست چگونە می توانستند صدها برده قوی هیکل را در یک مزرعە کنترل کنند. آنها در ذهن سیاهان مفهوم بردگی را نهادینە کردند همانطور هم کە فارسها (ایرانیها) بردگی را برای انسان کرد نهادینە کردە اند.
در فیلم (جانگوی رها از بند) شخصیتی دیگری از سیاەپوست نشان دادە میشود، مرد پیری بە اسم استفان (Stephan) با بازی ساموئل جکسون (Samuel Jackson). استفان دستیار آقای کاندی است در مزرعە و مسئول کنترل بردەها. او با وجود سیاە پوست بودن بردە نیست و بە بازی سفیدپوستان راە دادە شدە است. اوست کە ذهن سیاهان را خوب میشناسد و از راز جانگو و دکتر شولتز برای نجات همسر جانگو پردە بر میدارد. استفان نماد خیانت و خود فروختگی یک انسان است. سوال اینجاست کە آیا در کردستان هم استفان داریم؟ بلە جاشها همان استفانهای کردستان اند. کسانی کە با دولت استعمارگر ایرانی همکاری میکنند برای بە بردگی کشیدن انسان کرد و غارت و استثمار کردستان. وقتی میگوییم جاش منظور صرفا معنای کلاسیک آن نیست: کسی کە برای حقوق ناچیزی و یا از سر نادانی و جهالت در نیروهای نظامی ایران و خصوصا سپاە مشغول فعالیت است. جاشهای اصلی کسانی هستند چون سردکردەهای احزاب بە ظاهر کردی کە بە بازتولید استعمار دولت ایرانی کمک میکنند. همانهایی کە جانگوهای جان بر کف و سرکشی چون رامین را بە دام دولت ایرانی میاندازند. همانهایی کە نیروهای هزاران پیشمرگە صادق و شجاع را برای مقاصد شخصی و حزبی خود مصرف میکنند. جاشها همان فعالین مدنی هستند کە مستقیما زیر نظر نهادهای امنیتی بە ذهنیت سازی در کردستان مشغولند و برای مقاصد شخصی خود خواستار تداوم استعمار و استثمار دولت ایرانی هستند. اما خبر بد برای این جاشها اینکە عاقبتی چون استفان در فیلم (جانگوی رها از بند) خواهند داشت. جانگو در پایان فیلم پس از کشتن سفیدهای بردەدار، همە سیاهپوستان را آزاد کرد اما استفان را نگە داشت و با عمارت آقای کاندی منفجر کرد.

 

سخن پایانی: هر کدام از ما ملت کرد پتانسیل تبدیل شدن بە یک جانگوی رها از بند ذهنی و فیزیکی ایرانی را داریم. ما ملتی سرکش، شجاع، باشرافت، بااخلاق، سخت کوش، همدل و همزبان هستیم. تنها بە یک همت فراگیر و همگانی نیاز داریم کە در درجە اول ذهنیت بردگی و استثمار ایرانی را از ذهن خود بزداییم و در در مرحلە بعدی همە موسسات دولت ایرانی و کار بە دستان استعمارگرش و صدالبتە جاشها را از کردستان بیرون اندازیم. توجە داشتە باشید کە مبارزە صرفا مسلحانە نیست و در همە زمینەها باید با این سیستم اختاپوسی بجنگیم. بە امید رهایی انسان کرد از بند استعمار ایرانی.
در پایان از نوشتن این متن بە زبان اشغالگران پوزش می طلبم و تلاش می کنم آن را بە کردی نیز ترجمە کنم و یا اگر کسی زحمت آنرا بکشد ممنون خواهم شد.