در جامعهای با فرهنگ سرکوبگر «پدرسالاری» و نفوذ عمیق مذهب و باورهای اسلامی در مورد زنان، چگونه میتوان خانوادهها را متقاعد ساخت که آسیبی اجتماعی و یا آنچنان که در زبان عامیانه رواج دارد، سرشکستگیای بابت حضور دختران در قرارگاههای نظامی پ.ک.ک، متوجه آنان نمیشود؟ در جامعهای که باکرگی زن یک ارزش مسلط فرهنگی و اجتماعی است چطور میتوان خانوادهها را متقاعد ساخت که عضویت دختران آنان نه تنها موجب سرشکستگی خانواده، که بالعکس موجب سرافرازی خانواده میشود؟
راهحل پ.ک.ک در این مورد وضع قوانین انضباطیای بود که بهشکلی از فرهنگ سیاسی این حزب بدل شد. این قوانین هیچ محدودهی مشخصی ندارند و عمدتا به شکل شفاهی و از طریق آموزش به افراد تازه وارد منتقل میشدند و نسل به نسل در میان گریلاها ادامه یافتهاند.
یک واقعیت غیرقابل انکار در مورد وضعیت جنگی این است که گاه روابط «غیر مجاز» یا مقید به موقعیت میان زنان و مردان ممکن است تبعات ناگواری بهبار آورد. راه حل سادهی پ.ک.ک در این مورد، ممنوعیت کامل هر نوع ارتباط عاطفی میان گریلاها بوده است. درحالی پ.ک.ک عشق میان کادرها را ممنوع کردهبود، در میان دیگر احزاب چپگرای ترکیه میتوان مثالهایی برای آزادی روابط عاطفی نشان داد. البته باید بهیاد داشت که ممنوعیت روابط عاشقانه، گاه نیز بهعنوان یکی از راهکارهای سازمانهای استالینیستی برای کنترل و ادارهی بهتر کادرها صورت میگرفته است. گذشته از این قاعدهی کلی، یعنی ممنوعیت عشق میان اعضا به طور فرهنگی، در پ.ک.ک قواعدی برای جداسازی زنان و مردان ایجاد شدهاست. از مواردی جزئی مثل ممنوعیت: مسواک زدن در مقابل کادرهای جنس مخالف، استفاده از آیینه در مقابل جنس مخالف، به زبان آوردن واژگان تداعیگر توالت، تا مواردی که جنبهی احترام به زنان را دارد مثل دو زانو نشستن در مقابل جنس مخالف.
بدیهی است که پ.ک.ک بهعنوان یک حزب سیاسی و جنگی، مجاز است چنین قواعد انضباطی خشکی (و گاه فئودالی) را بر کادرهای خود اعمال کند. کادرهای این حزب با آگاهی از این قواعد عضویت در حزب را پذیرفتهاند و در انتخاب سیاسیشان مختار بودهاند. میتوان این قواعد را مفید یا زائد ارزیابی کرد. اما مسألهای که این فرهنگ سیاسی را خطرناک میسازد، اعمال آن بر جامعهی تحت کنترل حزب است. میتوان بههر دلیلی این فرهنگ انضباطی و اعمال آن بر کادرها یا سمپاتهای حزب را توجیه کرد، اما برای اعمال این فرهنگ انضباطی بر شهروندان غیرنظامی یک جامعه مطلقا هیچ توجیهی وجود ندارد. در شمال سوریه همین قواعد انضباطی که بازتابی از فرهنگ سیاسی پ.ک.ک است بهشکلی سیستماتیک در ساختار سیاسی و اجتماعی تحت نظارت آن اعمال میشود. تمامی ادارات دولتی که تحت نظر ساختار حکومتی کنفدرال در شمال سوریه مدیریت میشوند به این شکل با کارکنان و وابستگان به این ادارات، رفتار میکنند.
بهجز تعداد محدودی سازمان خیریه و چند دفتر دولتی رژیم اسد، ادارات دولتی و سازمانها و نهادهای فعال در روژاوا وابسته و تحت کنترل حزباند. در تمامی این حوزهها قوانین فرهنگی پ.ک.ک بهشکلی نانوشته موجود است و مهمترین قانون آن منع رابطهی عاشقانه میان کارکنان است. به این معنا که کارکنان یک ادارهی دولتی چه زن و چه مرد، حق علنیساختن رابطهی عاطفی میان خود را ندارند. بهبیانی سادهتر، زنان عادی (و نه کادرهای حزب) در شمال سوریه، اگر در ادارات دولتی یا سازمانهای متبوع حزب مشغول بهکارند، در صورت فاششدن رابطهی عاشقانهشان با یکی از همکاران مرد خود در آن محل، با مجازات حزبی مواجه میشوند. این مجازات میتواند تبعید از سازمان اداریِ یک شهر به شهری دیگر برای مدتی مشخص (مثلا چند ماه) باشد. در این مدت فرد «خاطی» (زن یا مردی که دارای رابطهی عاشقانه بودهاست) باید به رفتار اشتباه خود بیندیشد و گزارشی مبنی بر انتقاد از خود به کادرهای مسئول سازمان مورد نظر بنویسد. اما عموما افرادی که قانون ممنوعیت عشق را زیر پا گذاشتهاند به «پلاتفرم» فرا خوانده میشوند. پلاتفرم، دادگاه حزبی است. فرد «خاطی» (در این مورد عاشق) در مقابل افرادی که به پلاتفرم دعوت شدهاند میایستد، ابتدا رفتار اشتباه خود را شخصا نقد میکند و سپس تکتک اعضای حاضر در اتاق او را نقد میکنند و پس از آن بنا به نظر جمعی مجازاتی برای فرد درنظرگرفته میشود. احتمالا فرد از سازمان یا ادارهای که در آن فعال بوده اخراج میشود. اما با توجه به بستهبودن محیط اجتماعی در روژاوا، این دادگاههای حزبی (پلاتفرم) بیش از آنکه خسارتی مادی برای فرد داشته باشند، عمیقا او را در محیط زندگیاش در معرض تحقیر و سرافکندگی قرار میدهند.
بهشکل قانونی، زنان در روژاوا به حقوقی دست یافتهاند که تا پیش از آن وجود نداشتهاست، مثل قوانین منع چند همسری، منع ازدواج اطفال زیر سن قانونی و غیره. اما همچنان زنبودن به معنای تحت کنترل شدید اجتماعیبودن است. به این معنا که زنان توان اعمال اراده بر احساسات و عواطف خود را در محیطهای رسمی ندارند و باید زندگیِ عاشقانهی مخفیانهای داشته باشند. نمیتوان تصور کرد که در روژاوا «رهایی زن»، برخلاف آنچه در تبلیغات رسمی گفته میشود، به متعالیترین شکل خود تحقق یافتهاست. در حقیقت پ.ک.ک به شکلی ایدئولوژیک خواهان بازتولید نیرویی است که ازدید این حزب، سوژهی تغییر تلقی میشود؛ و سوژهی تغییر در ایدئولوژی پ.ک.ک.، گریلا است. تلاش برای جذب و تربیت زن گریلا از میان زنان روژاوا بهشکلی از سرکوب جنسیتی بدل شدهاست. زنان از بیان عاطفی، بهشکلی غیرمستقیم منع میشوند، چراکه یک زنِ نمونه، یک زنِ گریلا است که همهچیز خود را فدای حزب و آرمان حزب میکند و تا پای جان در این راه پیش میرود. زنِ گریلا حتی از عشق نیز صرفنظر میکند.
- هەڵبژاردنه پووچەڵەکەی باشوور - 10/26/2024
- ئاغاشڕەی ئیناخی کێ بوو؟ - 10/20/2024
- برخی اصول جدایی طلبی - 10/16/2024