دین اجتماعی میترای مادی و دین سلسله مراتبی زرتشت

زرتشت در مقابل میترای مادی (قرارداد/پردیس) نظم الهیِ اشه را بنیان گذاشت و نظم سیاسی برابری/توافقی میترا را به نظم سیاسی سلسله مراتبی و حق الهی تبدیل نمود و پردیس زمینیِ ماد را به فردوس آسمانی مبدل کرد. زرتشت متأثر از اساطیرِ دینی بین النهرین، از اولین شخصیت های تاریخی بود که به طور منظم و تأثیرگذار، اصول اخلاقی/متافیزیکی و دستورات آسمانی، برای پی ریزی نظم زمینی را پردازش کرد و جهان را صحنه ی ستیز بین نیروهای خیر و شرّ که تجلی آسمانی آن، نبرد اهورا و اهریمن است، دانست. دکترین زرتشت سعی در بنیان نهادنِ نظم زمینی، براساس نظم الهی یا «اشه» را در ذهن داشت. شاید هم، نظم الهی/متافیزیکی وی، ابزاری برای پی ریزی نظم سلسله مراتبی، سیاسی و دینی بود. مهم نیست انگیزه ی شخصی زرتشت چه بود. تاریخ با انگیزه ی شخصی و ذات گرایی کار ندارد. امروز که از زاویه ی عقل سیاسی به دکترین زرتشت می نگریم، نتیجه همان است. یعنی نظم الهی/متافیزیکیِ زرتشت ابزاری برای بنیان نهادن و توجیه نظم سلسله مراتبی سیاسی/دینی زرتشت و هخامنشیان شد. شاهنشاهی هخامنشیان براساس دکترین زرتشت، نظم شاهنشاهی خود را، نظم الهی و حاکمیت «اشه ی اهورایی» دانسته و مخالفان خود، شورشیان و ملل مخالف را دروغگو و اهریمن می خواند. به عبارت دیگر عقلانیت ایرانی/زرتشتی (اهوراء، اشه، دین و…)، ابزار یا بازتولید کننده ی نظم سیاسی پارس ها بود.


در دین زرتشت، اساس نظم زمینی در ادامه ی نظم کیهانی است. «در دوران گیجی اهریمن، هرمزد دو جهان می آفریند، یکی جهان مینویی و دیگری مادی که مکمل یکدیگرند. در جهان مینویی، هرمزد و شش امشاسپند، وهومن (ارديبهشت-راستی) شهریور (سپندارمذ-عقل مقدس) خرداد (كمال رستگاری) مرداد (جاودانگی) که قرینه ی زمینی آنان، شش آفرینش مادی: آسمان، آب، زمین، گیاه، گاو، گیومرث و آتش که در هر شش آفرینش مادی پراکنده است را، می آفرینند. قرینه ی زمینی هرمزد به انسان (شاه یا فره ایزدی)، بهمن به چهارپایان، اردیبهشت به آتش، سپندارمذ به زمین، خرداد به آب، مرداد به گیاه، شهریور نیز فلز که جنس آسمان از فلز است، این دو جهان به هم پیوسته، برای مقابله با اهریمن آفریده شده اند» (بندهش. به نقل از زنر، همان، ۳۶).
شاهنشاه، قرینه ی زمینی اهورا، حاکم به کل امور است که بدون خواست و اراده ی او، چرخش زمین و آسمان به هم می ریزد و خشکسالی و دروغ، رواج می یابد و مخالفان شاهنشاه، مخالفان اهورامزدا و دینِ پاکِ زرتشت هستند. در دین زرتشت، مانند مسیحیت: «تباهی مشی و مشیانه به وسیله ی دیوان، تنها با دین بهی زرتشت، جبران و به بند کشیده می شود» (فرخ دان، به نقل از زنر، همان، ۷۶).
«بنیاد دین بهی، بزرگ منشی ذاتی ایرانیان است، ماده اش میانه روی، جوهرش نظم و همیارش، پادشاهی است، فرهّ انسانی خویش را در همسازی با پادشاهی که همیار و همسر دین است، پرورش می دهد» (دینکرد چاپ مادن ص ۲۰۱ – ۲۰۲) «بر اثر این دو (اتحاد دین و دولت) است که همه ی مردم خویشکاری را بر پای می دارند. جهان رونق گرفته و اهریمن شکسته می شود و رستگاری… از آن است که طبقات (تثبیت شده) و پرستش هرمزد، افزونی و فضایل گسترش می یابد» (دینکرد چاپ مادن، ۲۰۳) مزدیسنا… دین بهی را به درختی تشبیه… که شاخه های آن اوامر و نهی و کردار نیک، و چهار شاخه ی آن چهار طبقه ی اجتماعی… بر بالای همه ی آنها، شاه شاهان ایستاده است، این ما را به جنبه ی دیگری از دین بهی می رساند. کامل ترین نمونه ی فلسفه (دین زرتشتی، قادری) پیروی دین از دولت است. دین و دولت به هم وابسته و مظهر و تاج هر دو، شاه شاهان است. شاه ایرانی هم پاسدار عدالت و نظم است هم دین و حقیقت» (زنر، همان، ۸۸) «با اتحاد دین و دولت در شخص واحد، «فرشکرد» رخ خواهد داد و دیوان که همه ی کوشششان بر جدایی این دو است در برابر این اتحاد و قدرت، مقاومت ندارند. مثلا اگر جم، دین بهی را هم می پذیرفت یا زرتشت پادشاهی را، هزاره ی پسین فرا می رسید» (دینکرد چاپ مادن ص ۲۰۹) «ناپدید شدن دین زرتشتی بعد از اسلام، پایان نهایی وصلت دین و دولت بود که برای ذهن زرتشتی، یکی بدون دیگری نمی توانست باقی بماند. با نابودی شاه بزرگ، دین نیز ناپدید شد و چشم به آمدن سوشیانت، برای اتحاد دوباره ی آن دو، بسته شد» (زنر، همان، ۸۶) این نظم سلسله مراتبی و دینی که برگرفته از نظم کیهانی است را مقایسه کنید با نظم مادی/میترایی که مبنی بر برابری، توافق و نظم افقی بود.

هێرش قادری