طریقت های بی خدای حزبی

طریقت های بی خدای حزبی

ظهور ناسیونالیسم از دل عرفان و تکایا، بدون نقد مبانی عرفانی آن که قبلا به آن پراخته ام، باعث ظهور شیوخ و طریقتهای متعدد در قالب لباس مدرن حزبی و جایگزینی ایدئولوژی لیبرال و سوسیال به جای قادری و نقشبندی شد که روسای احزاب همان شیوخ و اعضا همان مریدان مطیع که در رقابت با سایر فرقه ـ احزاب، کرامات برساخته ایی که همان بزرگی علمی یا سیاسی است را، به شیوخ خود نسبت می دهند. روشن است که این اغراق گوییهای علمی و سیاسی به رهبران احزاب، چون کرامات نسبت داده شده به شیوخ، برساخته مریدان متعصب حزبی است و اساسی ندارد. این ذهنیت عرفانی که لباس ایدئولوژیهای شیک پوشیده اند کوردستان را به فرقه هایی تقسیم که هرکدام حقیقت مطلق و شکاف عرفانی ـ حزبی بر شکاف عشیره ایی انباشته شده که ایدئولوژیها این شکافها را مقدس و هر کدام از شیوخ و طریقتها یعنی رهبران و احزاب با همان ذهنیت حقیقت محور عرفانی اما در لباس مطلق ایدئولوژی، خود را در سطح حقیقت الهی و امر عام برکشیده اند که نمونه آن این است هرکدام از احزاب خود را نماینده ملت کورد و بقیه را در قالب تنگ حزبی محکوم می کند که این عام خواندن خود در حالی که هرکدام جز بخش و خاص نیست، مانع از گذار به کل و عامیت ملت، فراتر از عصبیت حزبی ـ فرقه ایی است. این ذهنیت عرفانی حقیقت محور با زیربنای عصبیت عشیره که لباس مطلق ایدئولویها را نیز پوشیده، باعث توهم کل بودن و ملت بودن هرکدام و فدا شدن کلیت و حس ملی در پای منافع و عصبیت شخصی و حزبی شده است. بنابراین، کلیت و عامیتی فراتر از جزهای عام خوانده شده وجود ندارد به این معنی که ملتی فراتر از عصبیت حزبی وجود ندارد که برای آن هزینه ایی پرداخته شود و در توهم عام ـ ملت بودن، مانع از درک خلا یا بحران ملت برای گذار به آن است. اگر چه کلیتی فراتر از خاص های حزبی تعریف نشده است، اما به چالش کشیدن این خاص ها نه از زاویه دیگر خاص های حزبی که خود را عام ملت تعریف کنند، بلکه مستقل از زاویه دید این حزب و آن حزب و از نگاه کلی کوردایه تی با تعیین، می توان این شکاف خاص های حزبی با کلیت ملی را به عنوان یکی دیگر از شکافهای مطرح شده کوردی برای ظهور تفکر فلسفی و درک ملی مطرح کرد. این که هر کدام از احزاب خود را نماینده ملت و دیگران را به تعصب حزبی متهم می کند، آن حزب را به کلیت ملت انتزاع نخواهد کرد و البته مانع آن نیز میشود چون حتی با ورود ایدئولوژی های مقدس ناسیونالیسم و سکولاریسم و لیبرالیسم که هرکدام پوشیده اند، حتی تکثر ذهنیت عرفانی نیز از بین رفته و لاجرم وحدتی فراتر از کثرتهای حزبی که هرکدام خود را نماینده وحدت می خواند، شکل نخواهد گرفت به این معنی که کوبوو نه وه ها نتیجه ایی جز اتلاف زمان و انرژی نخواهد داشت تا وحدتی عامتر از کثرتها در عین حال شامل کثرتها که همان کوردیتی فراتر از احزاب است. تعریف نشود، توافقی صورت نخواهد گرفت چون وحدت در اندیشه سیاسی کوردی که تاکنون تعریف نشده است نه فراتر از کثرتها بلکه چیزی جز توافق کثرتها یا همان میتراـ قرارداد نیست و هیچکدام به تنهایی نمی تواند خود را نماینده عام و وحدت ملی بخواند. این وحدت هیچ تعریف و اصول از پیش تعریف شده چون عشیره و خاندان، کیفیت ایدئولوژی چون لیبرال یا سوسیال ندارد بلکه خود توافق کثرتها، وحدت است و همانطور که گفتم چون سیاست حزبی از روح فرهنگی و تاریخی کورد، بهرەایی نبردە است و فاقد مبنای مفهومی است، قطعا با احساسات اخلاقی و ناسیونالیستی این کار ممکن نمی شود. طریقت های حزبی هرکدام خود را نمایندەی خدای کورد برای سلب مشروعیت دیگری می دانند و غافل هستند که این تضادها ناشی از دور شدن از خداست و این نه خدایی انتزاعی و دارای تعیین بلکه خود این توافق و پذیرش همدیگر، خودا یا تحقق خداست. احزاب امروز با فراموشی خوددای سیاسی کورد، به تقلید دیگریها، درگیر سیاست خدایی هستند و جز بازگشت به خوددا، توافقی بین احزاب شکل نخواهد گرفت و خوددا در تاریکی تکایا مهجور مانده است….که تنها خوددا می تواند روحی در این جسم مرده کورد که به اعضای حزبی متلاشی شده است، بدمد.

#هێرش_قادری