با نظری بر آرا فوکو و آگامبن
آسو هدایت
دانشجوی دکترای جامعه¬شناسی_گرایش اقتصادی و توسعه
نوشته¬ی حاضر در پی استنباط این نکته است که ویروس کورنا سبب وضعیتی در جهان شده است که تحت عنوان تشدید مرزبندی حاکمیت¬ها می¬توان از آن یاد کرد. ایده¬ی برآمده از این نوشتار، از اظهارنظر جمعی از فیلسوفان معاصر _ از جمله جورجو آگامبن_ درباره ویروس کورونا و پیامدهای آن نشات گرفته است . مفروضه¬ی بنیادین ما در این نوشتار این است که اشاعه¬ی ویروس کورنا در جهان سبب پیوندی ناگسستنی سیاست، حاکمیت، امنیت و بدن و پزشکینه شدن جوامع و به تعبیری کلی¬تر زیست¬سیاست در قالب امنیت/ بدن شده است. آنچه قابل رویت است، دست¬اندازی دولت¬ها به وسیله¬ی رسانه، سازمان¬ها و کادرهای پزشکی و درمانی و… است که داعیی¬دار مبارزه و سخن¬پراکنی در جلوگیری از ویروس کورنا در حاکمیت خود می-باشند. مفاهیمی که می¬تواند گویای این واقعیت باشد، حکومت¬مندی و دولت-امنیت است. دو مفهوم حکومتم¬ندی و دولت-امنیت (چه نزد فوکو و چه در اندیشه¬ی آگامبن )، نظام سلطه به میانجی رویه¬ها، تمایلات، تأملات، نهادها و تاکتیک¬ها مردم و جمعیت-ها را در تسخیر خود درآورده است. در واقع نزد این متفکران قدرت به خودی خود امری ترسناک و سرکوبگر نیست، بلکه این مفهوم سلطه است که هر گونه مقاومت را در برابر قدرت به چالش می¬کشد و سرکوب می¬کند. آماج اصلی آن چنین شکلی از قدرت، جمعیت و شکل اصلی دانش آن اقتصاد سیاسی و ابزار تکنیکی ذاتی آن، سامانه¬های امنیت است (کسرایی و دیگران 1390: 60) به نظر این دو متفکر آنچه موجب می¬شود جامعه/مردم تحت استیلای نظام حاکم قرار بگیرد، تأکید نظام بر نظامی از همبستگی است که به تناظر مفاهیم حاکمیت، انضباط و اداره¬ی حکومتی تحقق می¬یابد (فوکو، 1392: 269) و به شکل نهاد حاکم، قانون و دستگاه پلیس در پی ایجاد سلطه و تسخیر حیات و امر اجتماعی است. برای آنها تسخیر حیات و امر اجتماعی در دولت-ملت مدرن یک ضرورت سیاسی است تا اقتدار نظام به میانجی مرزبندیها و تعیینبخشیهای سیاسی و مکانی تثبیت شود. این شکل از تسخیر و استیلا تنها به میانجی وجهی پنهان نظام سلطه یعنی دستگاه امنیّت است که تحقّق مییابد. در واقع این تسخیر و استیلا نشان از عجز سیستم و نظام در کار کردن بدون بدل شدن به ماشینی مرگبار (آگامبن، 1387: 51) دارد. اکنون این دستگاه امنیت، نه در قالب پلیس¬ها بلکه در قالب پزشکان و پرستاران – به طور کلی بیمارستان¬ها و مراز درمانی_ به تسخیر حوزه¬هایی از این سامانه پرداخته¬اند.
در اینجا لازم است که مفهوم زیست¬سیاست قبل از هر چیز تشریح شود، چرا که پایه¬ی استدلال¬ها، تعابیر و تحلیلیات فوکو و آگامبن روی آن استوار است. نزد فوکو، زيست سياست به طور کلي عبارت بود از ادغام زندگي در مکانيسم هاي سياست مدرن. فوکو مي¬گويد با ظهور مدرنيته حيات طبيعي هم رفته رفته در سيستم سياسي جذب و انگاره شده، و تکنيک¬ها و استراتژي¬هاي معطوف به اداره زندگي به طور روزافزوني درکار ادغام حيات بيولوژيک¬اند. از نظر فوکو مدرنيته توأم است با جهشي در ماهيت خود قدرت: قدرت ديگر فقط بر اتباع يا شهروندان از آن حيث که به يک حوزه سياسي قضايي خاص تعلق دارند مُجرا نيست، بلکه بر موجودات زنده از حيث تعلق شان به “نوع” اعمال مي¬شود. يعني انسان از آن حيث که هوموساپينس يا انسان هوشمند هست در معرض اعمال قدرت¬ دارد. پس، در دوران مدرن، اين تن زنده انسان است که محل و محمل کارکرد قدرت است نه شأن حقوقي او. به همين ترتيب، اصل قدرت حاکم هم نه اصلي حقوقي (حاکميت سرزميني)، که اصلي بيولوژيک (بدن) است. “زيست سياست” در يک کلام عبارت است از ادغام “زوئه” (حيات طبيعی) در “بيوس” (حيات سياسي). “زيست سياست”. آگامبن در هوموساکر ورود زيست طبيعي و بيولوژيک به قلمرو سياست را “رويداد تعيين کننده¬ی مدرنيته” معرفي کرده، رخدادي که “خبر از تحول ريشه¬اي مقولات سياسي/فلسفي تفکر کلاسيک مي¬آورد”. آگامبن تحت تأثیر فوکو بر بدن و زیست شهروندان تأکید ویژه¬ای داشته و بر اساس رویکرد فوکو معتقد است که آستانه¬ی مدرنیته¬ی زیست¬شناختی یک جامعه همان نقطه¬ای است که در آن نوع و فرد در قالب یک بدن زنده جایگاه تنش¬های استراتژی¬های سیاسی آن جامعه است (Agamben 1998: 10). اینک، در برهه¬ از تاریخ بشریت، ویروس کورونا، این امر را دوچندان تنش¬آمیز نموده است. بدن افراد اهمیت حیاتی پیدا کرده و این اهمیت، شرایط حیات روزمره را دچار وقفه نموده است. اما در عرصه¬ی دولت¬ها، این امر در مفهوم دولت امنیّت نشان میدهد که آنچه تهدیدکنندهی دولت و امنیّت حاکمیّت است همواره در درون مرزها قرار دارد و حضور آن در حقیقت ریشه در جایگیری امر دگرسان در درون همسانی نژادی/اجتماعیای دارد که حاکمیّت تحت عنوان “ملّت” آن را تأسیس کرده است. مرز در این رویکرد موجودیت ملّت و مردم در قالب نژادی/اجتماعی را جایگزین مفهوم مردمی میکند که دیگر از هستی خود بیگانه شده است؛ دیگر مردم در اقامتگاه حیاتیشان در اجتماع آواره شدهاند، و دیگر آن تجربهی اصیل از دیگری از میان رفته است. این همان انزوای مردم است که ارتباط میان من و دیگری را به میانجی مرزها به ارتباط میان خودی/غیرخودی تقلیل داده است. چنین وضعیّتی شکلی از تقلیل سیاسی مفهوم مردم را هم دربردارد. یعنی دولت امنیّت از طرفی به میانجی سرکوب و تعلیق قانون و ایجاد وضعیّت استثناء، جمعیّت و ملّت را به شکلی غیرسیاسی درمیآورد و از سوی دیگر به واسطهی سیاسی کردن عنصر غیرسیاسیِ همسانی قومی و نژادی، مردم را از بیگانه و دشمن متمایز میکند. نکتهای که باید در این دولت امنیّت، مدنظر قرار بگیرد آن است که اگر شهروندان سیاستزدوده شوند فقط به شرطی میتوان آنان را از انفعال بیرون کرد که با ترس از دشمنی بیگانه که لزوماً بیرون از مرز نیست، بسیج شوند. (آگامبن، 1395: 16-15). هم اکنون، ویروس کورنا و مهمترین ابزار بسیج عمومی رسانه¬ها می¬باشند. این وضعیت، چیزی را سبب می¬شود که آگامبن از آن وضعیت استثنایی نام می برد. در اینجا، آنچه می¬تواند اهمیت دوباره و چند باره بیابد مفهوم پرمناقشه¬ی مرز است. مرز همچون جایگیری، در اصل تثبیت معنای نوین مردم و در عین حال همان دال معنابخشی است که مفهوم سرزمین، تولد و هیچ تهی خودی بودن را تعیّن میبخشد. اما خود جایگیری و مرز به شکل مکانیابیای عمل میکند که بر هم زنندهی مکان است. سرزمین/زیستگاه در این تعریف شکلی از اردوگاه است که به مثابهی مکانیابیِ بر هم زنندهی نمکان عمل میکند. اردوگاه جایگاه امر استثناء و تعلیق امور است. سرزمین/ زیستگاه نوین همچون اردوگاه قطعهای از سرزمین است که بیرون از نظام حقوقی عادی جای داده میشود. این بیرون بودگی محصول مرزهایی است که سیاست و هرسانی زندگی را در قالب فرمهای سرزمینی/زیستی محدود و سرکوب کردهاند. به نظر آگامبن اردوگاه، بهترین مکان برای شناخت دوران جدید است، زیرا در این مکان است که دیگر تمایزی میان امر خصوصی و امر عمومی از میان می¬رود و بدن در کلیت خود به کنترل و تسخیر حاکمیت درمی¬آید. اردوگاه بر این اساس مکانی است که قانون به تعلیق درآمده و استثناء به قانون و قاعده مبدل می¬شود و زیست سیاست بطور مطلق سربرمی¬آورد و بطور بی¬واسطه با حیات زیست¬شناختی رودرو می¬شود (Agamben 2013: 40). در دوران کرونایی و شاید بعد از آن کشورها همچون اردوگاه¬هایی تعبیر شوند که این وضعیت را در انحاء مختلف به وجود آورند. در این حالت، مرزبندیها و جایگیریهای نوین در قالب اردوگاه تحقّق ایدهآل ملّت، دولت و سرزمین را که الگوی کلاسیک ناسیونالیسم و دولت ـ ملّت بود کنار گذاشته و انتظامی جدید را به میانجی تعلیق قانون و زیست سیاسی نوین خلق کرده است. مرزهای این اردوگاه در عین جایگیری و مکانیابیای که به تولّد و نژادگرا و گرایی نوین معنا میبخشد، در همان حال موجب از جا ـ به ـ در ـ کردن دیگریای میشود که بیرون از این مرزها میتواند مکانیابی را به خطر بیاندازد. به طور کلّی هر چند مرزها و مرزبندیها میبایست با سیالیت جهان مدرن میبایست کاهش مییافت، اما به نظر آگامبن به شیوههای پیچیدهتر و غامضتری در جریان هستند. بنابراین دولت ملّت مدرن و تشکیل جامعهی امنیّتی شکل نوینی از وضعیّت مرزبندی شده را ایجاد کرده است که در آن مرزها تعریفکنندهی جایگاه امنیّت و سلطه هستند.
این امرخود را در مفهوم زیست قدرت در درون حاکمیت¬ها نشان می¬دهد. زیست قدرت در این وضعیّت بالاتر از حق همگانی و حاکم عمل میکند. این مازاد زیست قدرت زمانی ظاهر میشود که نظام حاکم تمام حقوق حیات و مرگ را مصادره کرده است و بدین شکل در درون مرزهای حاکم نژادگراییای شکل گرفته که امروه مکانیزم اصلی قدرت به حساب میآید. این نژادگرایی برای تثبیت شکاف میان آنچه میبایست زنده بماند و آنچه باید بمیرد ضروری است. نژادگرایی وقفهای است بیولوژیکی درون جمعیّتی که یک گسترهی بیولوژیک را تشکیل میدهد. این چنین قدرت میتواند با این جمعیّت به منزلهی آمیزهای از نژادها رفتار کند. یا به عبارت دقیقتر با گونهها به منزلهی نژاد برخورد کند و گونههای تحت کنترل خود را به خردهگونههایی که دقیقاً به صورت نژاد شناخته میشوند، تقسیم کند (فوکو،1392: 337) نژادگرایی عملکرد مرگبار دولت را برای بقای مردم و حذف و نابودی نامردم، یعنی آنان که تهدیدی داخلی یا خارجیاند علیه جمعیّت به نمایش میگذارد.
این نکته واضح است که دولت¬مردان از جنگ با کورونا می¬گویند، جنگی علیه دشمن ناشناخته که می¬خواهند مردم¬شان را از نامردم¬ها جدا کنند. جدایی که می¬تواند پیامدهایی فاجعه¬آمیزتری دربرداشته باشد. یکی از مهمترین پیامدها ظهور گفتمان جنگ نوینی از سیاست است که دولت¬ها از آن تغذیه خواهند کرد. در این وضعیت است که می¬توان به تعبیر فوکو گفت که سیاست چیزی نیست جز جنگی مداوم و همیشگی که دولتها ابزارها، تکنولوژیها و تحقّق آن را تصاحب کرده و منحصراً در اختیار گرفتهاند. این انحصار دولتی موجب شد تا جنگ روزمره و خصوصی از پیکرهی اجتماعی و از روابط بین انسانها و گروهها ریشهکَن شود و به طور فزاینده جنگها، کردارهای جنگی و نهادهای جنگ (به طور خلاصه) تنها در مرزها و حدود بیرونی واحدهای دولتی بزرگ و تنها به منزلهی رابطهای خشونتآمیز بین دولتها به حیات ادامه داد (فوکو، 1390: 91-90). کورنا وضعیتی از جنگ است که در آن دولت¬ها، همه را (چه دولت¬های دیگر و چه مردم خودشان) دشمن تلقی می¬کنند و با توسل به شیوه¬های اقناع، قرنطینه، اهدا مایحتاج و پول به شهروندان و… در صدد مُعَلق نگه¬داشتن این وضعیت هستند.
منابع
آگامبن، جورجو (1387)، وسایل بی هدف، یادداشتهایی در باب سیاست، ترجمه امید مهرگان و صالح نجفی، تهران: چشمه.
آگامبن، جورجو (1395)، وضعیت استثنائی، ترجمه پویا ایمانی، تهران: نی.
فوکو، میشل(1390)، باید از جامعه دفاع کرد، ترجمه: ، تهران: رخداد نو.
فوکو، میشل(1392)، تئاتر فلسفه، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نی.
کسرایی، محمدسالار، مرادخانی، همایون و رضایی، محمد (1390)، فوکو: حکومت¬مندی، سوژه سیاسی و کنش سیاسی، دانشنامه علوم اجتماعی تربیت مدرس، جامعه¬شناسی تاریخ، دوره¬ی سوم، شماره 2.
Agamben, Giorgio (1998), HomoSacer: Sovereign Power and Bare Life, Trans by: Daniel Heller Roazen, Stanford University Press.
Agamben, Giorgio (2013), the Highest Poverty: Monastic Rules and Form-of-Life. Translated by Adam Kotsko. Stanford CA: Stanford University Press.
- بەشداری سەرژمێری نەکەن تاماددەی ١٤٠ جێ بەجێ نەکرێت - 11/17/2024
- هەڵبژاردنه پووچەڵەکەی باشوور - 10/26/2024
- ئاغاشڕەی ئیناخی کێ بوو؟ - 10/20/2024