عمل سیاسی و خلاء تئوریک

عمل سیاسی و خلاء تئوریک

آنچه که ذهن راقم این سطور را در باره مبارزات ملت کرد همیشه به خود مشغول کرده است نه خدمت و خیانت بلکه تضاد تئوری و عمل است. در قیامهای کردی، عمل از دیدگاه نظر بر مبنای عقل ایران قرار داشته است و نه در عمل. این عمل درست که ضد ایرانی و به مبارزه با ان پرداخته است در نظر, اسیر عقل ایرانی بوده است این پارادوکس با پردازش تئوری مناسب با عمل حل نشد بلکه عمل درست در نظر منحط هضم و لاجرم به انحطاط، که به جای کنش سیاسی به گدایی سیاسی انجامید. تداوم احزاب کردی در مبارزه سیاسی ونظامی ان بود نه ایدئولوژی، مبارزه ای غیرقانونی که با تفکرات قانونی هیچ سنخیتی نداشت. مبارزه مربوط به ملتی که به رسمیت شناخته نمی شد و در دوران ماقبل تاسیس بود در تضاد با تفکراتی که به دوران مابعد تاسیس می اندیشید.احزابی که در عمل و به درستی به مبارزه سیاسی و نظامی می پردازد اما تئوری وی پذیرش همان چهارچوبی است که درگیر مبارزه با ان است. حزبی که در عمل تراژیک و در پی نابودی کل(ایرانیت)است اما در نظر، عرفانی و در حال هضم شدن در کل است. حزبی که درعمل، به درستی با مبارزه تأیید می کند که در دوران ماقبل تأسیس و ماقبل کنش سیاسی قانونی و دموکراتیک است اما به اشتباه در تئوری، انگاری در دوران مابعد تأسیس جامعه کردی و در فضای سیاست قانونی است که شعار مبارزه در چهارچوب و پذیرش مرز ایران می دهند. احزابی که در عمل و به درستی مبارزه نظامی و غیرقانونی(منظور قانون ایران)می کند اما در نظر از دموکراسی و مشارکت ندا سر می دهد. حزبی که خود را نماینده ملت کرد می داند اما به جای اندیشیدن به مرزهای کردستان، وکیل شرع مرزهای ایران است. احزابی که مبارزه در چهارچوب را رئالیسم می نامند، رئالیسمی که نه از استراتژی برای اینده بلکه از بی تفکری و ماندن در جای خود و پذیرش نظم موجود است. رئالیسمی که نه از واقع بینی بلکه از تسلیم شدن در برابر واقعیت است چون اگر واقع بینی بود شعار نابودی امپریالیزم و سرمایه داری را سر نمی دادند اگر واقع بینی بود واقعیت غیرقانونی خود و مبارزه خود و پیشا تاسیس را در نظر داشتند نه جامعه رویایی پسا تاسیس. بنابراین، نه استراتژی بلکه رویا بود. استراتژی ریشه در تفکر انچه باید دارد نه تسلیم در برابر انچه هست. فلسفه بعد از کانت از انچه هست گسست و به انچه باید گذار کرد.اما لازمه انچه باید، اندیشه مستقل است که فراتر از واقعیت بیندیشد لازمه فرارفتن از واقعیت موجود، تصویری از ایده ال و نظم در ذهن است که چون نظم کردی نه نظمی برای خود بلکه در خود بوده است و به سطح نظریه و مفهوم ارتقا نیافته است، فاقد همچنین اندیشه ی ایده ال است. بنابراین، در محکومیت در برابر واقعیت، چون هیچ تصویری از فراواقعیت ندارد، اسم ان را رئالیسم می نامد.عدم اندیشه ایده ال از فقر تئوریک تاریخی سرچشمه می گیرد فقط در ایستادن بر روی سکوی تاریخ است که امکان پرتاب شدگی به اینده وجود دارد ما تا سهم خود را از تاریخ و هویت پس نگیریم سهمی در اینده سیاست نداریم. فقر تاریخ و سنت که باید بنیان نظم سیاسی تئوریک کردی شود، ذاتی نیست ریشه در خلاء هویتی دارد و برخلاف تصور رایج هویت برساخته سنت نیست بلکه این سنت است که برساخته هویت است. خلا تئوریک، پارادوکس احزاب را منجر شده است. احزابی که در عمل مبارزه، اما در نظر اسیر نظم ایرانی است. عمل در فقر نظر چون ماده شتر نابینا سرگردان و با انحطاط در چاه ویل کمپ و کنگره می افتد. در نبود فلسفه سیاسی و تصویر ایده ال که فراواقعی بیندیشد، تسلیم در برابر واقعیت نامطلوب را رئالیسم و واقع بینی می نامیم. عمل در نبود نظر، بر مبنای عقل ایرانی اندیشیده است اما تفاوت بنیادی با ان دارد چون به مبارزه با نظم ایرانی درگیر است. در نبود نظریه ایده ال، عمل، اسیر واقعیت و از نظر سیاسی منفعل و تغییر واقعیت را کار تقدیر می خواند چون عصر جادو و دین، به جای کنش سیاسی مبنی بر اراده، دست به دعا و راز ونیاز از خدای تقدیر دراز می کند این خدای تقدیر همان امپریالیزمی هست که تا دیروز شعار نابودی ان را سر می دادند.این صرفا عقل و اندیشه بود که عقل و اراده بشر را برای تغییر جایگزین تقدیر و متافیزیک کرد بعد من،نویسنده، از شورشیان بی خرد(عنوان فرعی کتاب) می گوییم اعتراض سر می دهند که توهین است چه کنم تفاوت توهین و تحلیل بلد نیستیم.شورشیانی که برعلیه کلیتی می جنگند که در نظر آن را پذیرفته اند. عمل صامت کرد، به سخن درنیامده است به همین دلیل می گویم تراژدی شورشیان بی خرد، چون تراژدی صامت است ماهیت خویش را در عمل و با کنش نشان می دهد.

 

https://www.facebook.com/zakariaqaderizzz/posts/1544337019211228