قۆڕ به‌ سه‌رمان ئه‌حمه‌د خانی

قور به‌ سه‌رمان ئه‌حمه‌د خانی
سوژه‌ی مم و دولتِ زین
چون بۆ عه‌جه‌مان ده‌بووینه‌ ژێر ده‌ست؟ ژێر ده‌ستی شتی وه‌ها نه‌وی و په‌ست
بێ شه‌رمیه‌ ژێر ده‌ستی ئه‌مانه‌ ئه‌م شه‌رمه‌ له‌ پیاو گه‌وره‌كانه‌ ‌..
مم و زین برخلاف روایتهایی موجود، نه حماسی و نبرد خیر و شر بلکه تراژدی است. در تراژدی برخلاف حماسه که نبرد خیر و شر و یک طرف حق کامل است و دیگری شر مطلق، دو طرف بر حق و از قوانین خاص خود پیروی می کنند اما این دست تقدیر و تضادهای جامعه است که شخصیتها را در مقابله با هم و دشمن هم می کند. برای مثال در تراژدی انتیگونه طبق تفسیر هگل، هم انتیگونه برحق است هم کرئون. بعد از خودکشی برادر انتیگونه که ناشی از شکست در جنگ بود و طبق قوانین شهر، مرگ به شکل خودکشی برای شهر مصیبت می اورد و نباید جسد فرد خودکش را تدفین بلکه باید به طعمه درندگان تبدیل کرد. کرئون که حاکم شهر است به دلیل جنگ و عصیان ….و رعایت و حفاظت از قانون شهر، پلی ناسیس را خائن و دستور می دهد که جسد پلی ناسیس، را رها تا طعمه درندگان و پرندگان شود. اما انتیگونه خواهر پلی ناسیس، قانون شهر و کرئون را زیر سئوال می برد و برادر خود را در خاک می سپارد. کرئون از این باخبر و خطاب به انتیگونه، می گوید تو قوانین شهر و قوانین حاکم را نادیده گرفتی. انتیگونه در جواب می گوید اگر تو قوانین شهر عمل می کنی اگر تو به خاطر قانون انسانی شهر مانع از تدفین برادم می شوی من به خاطر قانون قلبم، قانون خدایان و احساس خانوادگیم باید برادرم را دفن و رها نکنم. دو طرف برحق و هرکدام قانونی دارند این تضادهای جامعه انسانی، تضاد قانون قلب جهانی با قانون انسانی شهر است و این دست تقدیر است که انها را در مقابل هم قرار می دهد. تقدیر سهم مهمی در تراژدیهای یونان دارد حتی زئوس خدای خدایان اسیر تقدیر است انسانهایی چون ادیپ و انتیگونه در مقابل تقدیر می ایستند اما در نهایت شکست و اسیر همان تقدیر می شوند. ادیپ در شکست در مقابل تقدیر ازدواج با مادر، چشمان خود را کور می کند و از شهر طرد می شود. مادر ادیپ بعد از اگاهی از قضیه و اینکه شوهرش همان پسرش است خودکشی و ادیپ با سنجاقکهای مادر چشمان خود را کور می کند. انتیگونه با ایستادن در برابر تقدیر توسط کرئون برای همیشه زندانی و از شهر طرد می شود. اگر مم و زین احمدخانی را بنگریم ماهیت آن تراژیک است امیر یوتان شاهی خوشنام و مردمدار است وی هم مم و هم تاژدین را دوست دارد و خواهان ازدواج خواهران خویش با آنان است. مم نیز عاشقانه و صادقانه خواستار زین است این دست تقدیر و تضادهای ناشی از قدرت جامعه است که انها را در مقابل هم قرار می دهد نقش تقدیر در مم و زین احمدخانی به بکو سپرده شده است که فراتر از احساس اخلاقی امیر، منطق سیاسی قدرت را به وی یادآور می شود و مرگ بعدی بکو توسط تاژدین، تولد سوژه در برابر تقدیر و پیروزی هنر و فضیلت بر بخت و تقدیر است. نمی توان اخلاقی در مورد بکو قضاوت کرد بکو فراسوژه و بنابراین فراتر از قضاوت اخلاق شخصی است او نماد تراژدی قدرت است او منطق سیاست است بنابراین فراتر از اخلاق شخصی نماد اخلاق سیاسی است1.
ئه‌و روژه‌ كه‌ ئه‌وینی تا به‌ دڵدار ئه‌و روژه‌ بدیشی تا به‌ بدكار
بروانی به لام به چاوی دوربین ئه‌م تالیه‌ دای بریكی شیرین
گوڵ سیسه‌ به‌ دوور له‌ درك و داڵان مار هویه‌ كه‌ گه‌نج نه‌چێ به‌ تاڵان
گه‌ر پیسی وه‌كو به‌كر نه‌بوویا هیچ دوور نه‌بو ئابڒووی مه‌ چووبا
هه‌رچند به‌ رواله‌ ناته‌با بوو راستو ده‌وێ بو مه‌ دوستی چا بوو…
اما تفاوتهایی بین تراژدی خانی با تراژدیهای کلاسیک یونانی است و همچنین با تراژدیهای شکسپیر. در تراژدی شکسپیر، شخصیتها بعد از حادثه به گفتگو و دیالوگ با درون خویش می پردازند، تامل و دوراندیشی می کنند، اما در خانی، مم هیچ گفتگو و دیالوگی ندارد او در سکوت فرو می رود و هضم در خدا می شود. در تراژدی کلاسیک چون انتیگونه و ادیپ، شخصیتها بعد از حادثه عمل می کنند، از تقدیر استقبال و ماهیت خویش را رعایت می کنند، ادیپ برخلاف هملت نه به گفتگو و دیالوگ و دودلی، بدون هیچ شک و تردید و بحثی در جا خود را کور یعنی عمل می کند انتیگونه نیز از حق قانونی خویش دفاع و عمل می کند، برادر را دفن می کند. اما مم، نه مانند هملت دیالوگی دارد، و نه مانند ادیپ و انتیگونه عمل می کند. مم هم به امتناع عمل می رسد و هم امتناع زبان. وی به مرحله پیشامفاهیم و پیشاعمل به درون خویش باز می گردد و در درون خویش عشق متافیزیکی را جایگزین عشق زمینی و به جای عمل و دیالوگ، به سکوت و هضم در کلیت خدا می شود2. این گسست از فلسفه و عمل سیاسی به عرفان است. مم، از یک سوژه اخلاقی/سیاسی به مرحله ماقبل سوژه به جای پیوستن فردیت خویش با کلیت جامعه با عمل و زبان، در سکوت، خود را هضم در کلیت ماوراجامعه می کند.. مم چنان هضم در کلیت دیگری شده است که حتی زمانی که زین وی را در اغوش می کشد، قادر به شناسایی وی نیست و از وی دوری می کند2.
مم، بی عمل است، نه چون ادیپ خودکشی می کند و نه چون انتیگونه عملِ اخلاقی انجام می دهد و نه چون هملت، فلسفه بودن و نبودن را تفسیر می کند. مم به امتناع عمل و امتناع عمل نه به تأمل نظر و تفسیر بودن و نبودن(فلسفه) که همان تمرین مردن است، به آغوش مرگ می رود. اینجاست که از دل تراژدی به جای فلسفه و عمل، عرفان می زاید وی به جای معرفی خود به عنوان یک کل که عمل اخلاقی است، هضم در کل می شود. مم دیگر زین را نمی شناسد هضم درخداست3 مم به جای تأمل در مرگ که وی را بدون وصال با زین از بین می‌برد، خود مرگ را عاشق می‌شود. اگر مم، مرگ را درک می کرد و به عشق زین وفادار می ماند، یا عمل می‌کرد برای رسیدن به یار، و یا در توجیه نرسیدن و مرگ، نظر می کرد.اما مم دیگری مرگ را خودی کرد و خودی زین را دیگری کرد. 4
ازدواج فانی بعد از مرگ مم و زین با وجود ماهیت تراژیک ان، چون نه عروسی بلکه عزا است، کمدیک است. عروسی در نبود مم و زین و با وجود مرگ مم و زین، که زین درخواست ان را از امیر بوتان برادر بزرگتر خویش دارد، ناامیدی ناشی از شکست عمل است و عقب نشینی از منطق عمل به صاحت خیال و رویاست5
امیر بوتان نیز مانند کرئون که انتیگونه را نکشت، مم را نمی کشد بلکه وی را زندانی و در بیرون و درون قانون حبس می کند اینکه مم از هستی خویش می گذرد و فراتر از خود می رود یاداور سوژه‌ی سیاسی است که، از اصل لذت خویش گذشته است اما این سوژه سیاسی با فراموشی اصل واقعیت نیز به جای عمل، هضم در عرفان می شود.تضاد درونی مم به جای برکشیدن وی به عمل، به امتناع عمل و عرفان منجر می شود. به قول هگل فرد پیش از پا گذاشتن به عرصه عمل امری غیرواقعی و شبح گون است مم در عرصه شبح و غیرواقعی باقی ماند و به مرحله تفرد نرسید چرا که حتی در وصال یار، زین را نشناخت و به عشق اشباحی و غیرواقعی الهی پناه و هضم شده بود6
سبک احمدخانی باوجود تشبیه به رومیو و ژولیت شکسپیر، تراژدی کلاسیک است نه مدرن. چون مم برخلاف هملت دودلی ندارد، باخود گفتگو نمی کند، نفس خوداگاه نیست، اسیر تقدیر است بنابراین به امتناع سیاست و عمل منجر می شود و پیرو هیچ قانونی، نه انسانی و نه شهری نیست او به خود تخریبی کامل می پردازد.
زین، نه امکان تحقق و وصال یار را دارد، نه ماندن در حوزه روشنایی، او در تاریکی حبث است. اگر مم به امتناع عمل انجامیده است زین به امتناع تصویر و ایده، وی در تاریکی دور از قانون دور از یار به حوزه نااندیشیده رانده شده است.7
بکو نماد سیاست و منطق قدرت فراتر از خوب و بد شخاص و احساس است. منطق قدرت چون تراژدی فراتر از خواست سوژه سیاسی/اخلاقی خود را تحمیل می کند. بعد از کشتن بکو که از خون وی خاری در میان دو گل مزار مم و زین می روید که هربار با قطع کردن ان دوباره می روید معنای عمیقی دارد که ذهن محدود ما قادر به درک عمق خانی نشده است.
گوته در جواب ناپلئون که تفاوت تراژدی مدرن و کلاسیک را از وی پرسید جواب داد در تراژدی مدرن سیاست جای تقدیر را گرفته است بنابراین، تراژدی احمدخانی مدرن نیز است تقدیر بوکو، منطق سیاست است و سیاست هستی بخش هرچیزی است فراتر از خوب و بد بودن اخلاق شخصی. امیر، یک شخص نیست قدرتی است که اگرچه اخلاقی خوب است اما منطق قدرت فراتر از شخص و ماهیت سیستم اجازه خوب بودن را نمی دهد. منطق سلطه فراتر از خواست سوژه اخلاقی است حتی اگر اشخاصی از دیگری اخلاقاً خوب و خواستار حل مسئله باشند منطق قدرت و سلطه این اجازه را نمی دهد8.
معرفت، همیشه پس از عمل می اید؛ در زوال دولت شهر، فلسفه افلاطون ارسطو زاده شد. اما امتناع عمل مم، به زایش معرفت نرسید. امتناع و شکست جنبشهای کوردی به تامل نظری گذار نکرد. مم چون و چرا نکرد، تامل و تفسیر نکرد، او نه تنها از عمل برید بلکه از وجود خویش نیز دست شست. او نه تنها از اصل لذت با زین برید بلکه از اصل عمل خود نیز گسست که، در رویایی اصل لذت به تفکر بپردازد. او هضم در نیستی یا همان خدای متافیزیکی شد و به نیستی رسید به همین دلیل حتی اغوش زین نیز وی را بیدار نکرد او به خودتخریبی کامل رسید عرفانیت مانع از عمل و درک عمل می شود به همین دلیل زینِ دولت در سێور و مهاباد و اکنون در باشور به اغوش ممِ کورد بازگشت، اما هضم در عرفان، مانع از درک ان شد. مم نجنگید تسلیم شد جنگ است که فرد را از فردیت خویش نجات و به اخلاق سیاسی می پیوندد.
عروسی بعد از مرگ انهم توسط کسی که خود مانع از عروسی در زندگی شده است، معنایی عمیق دارد توهمی که در واقعیت نیست، عروسی مم و زین فانی، فاقد مم و زین است. ازدواج روحانی در نبود تجربه جنسی مم و زین، ازدواج کورد و ایران و تئوریهای پساتاسیسی است که فاقد هرگونه تجربه کوردی است9
شادی عروسی فانی ، ناشادی نگونبختی است که به نگونبختی خویش نااگاه است. این عروسی نمادین، افیون عروسی واقعی است
وضعیت تراژیک مم نشان از ان دارد که نه جایی در مدینه دیگری جز تاریکی و زندان دارد و نه توان تحقق مدینه خویش و وصال با زین/دولت خودی را دارد. از سویی اسیر دیگری در دست کشیدن از خواسته خود نمی شود از سویی دیگر راه رسیدن به خواسته خودی را بلد نیست و در این پارادوکس تراژیک به امتناع عمل سیاسی و بازگشت به حوزه نااندیشیده عرفان منجر می شود.
مرگ مم فراتر از مرگ طبیعی است وی دچار مرگ نمادین نیز شده است برخلاف آنتیگونه که با مرگ طبیعی اما زندگی نمادین خویش، ریشه خانواده کرئون را درآورد، عمل اخلاقی انتیگونه با وجود رقم زدن مرگ طبیعی برای وی، مرگی نمادین برای کرئون به بار می اورد زن و فرزند کرئون خودکشی و کرئون دیوانه می شود. هملت با وجود بی عملی در تأملهای خویش با روح پدر گفتگو می‌کند اما مم نه گفتگویی نه عملی. عرفان سیاسی و چنین گفت خانی: تولد ناسیونالیسم از دل تکایا….
مهمتر از مرگ ناخوداگاه اما خودخواسته مم، مرگ اختیاری زین و درخواست عروسی پس از مرگ است این امر بسیار نمادین است. بسیار معنادار است. مم در نرسیدن به زین به جای عمل برای رسیدن به وی به مرحله ماقبل عمل، ماقبل سیاست باز می گردد و به جای تحقق کلیت در درون خویش و رسیدن به وصال، دچار انفعال و وصال دیگری می جوید مرگ مم و بازگشت به ماقبل عمل به امتناع سیاست و عمل در رسیدن به زین می شود به همین دلیل در هضم مم در عرفان و کلیت فرازمینی، زین درخواست عروسی نمادین می کند مرگ خودخواسته زین واکنشی به امتناع عمل مم است در عدم عمل مم، دولت کوردی نیز با وی می میرد و به مرحله نیستی می رسد. عروسی درخواستی زین از امیر بوتان، چیزی فراتر از عذارداری نیست. عروسی که ندای پیوند می دهد ندای گسست و نیستی است. بنابراین، این نه شادی ناشی از کنش، عذای ناشی از نیستی است. عروسی بی عروس، کلیت بی کورد است چون کلیت ایران فدرال و ترکیه کنفدرال. تراکم عشق زمینی در مم و غریزه جنسی به عشق لاهوتی و فراموشوی عشق زمینی، محرک وی می شود. عدم عمل مم، گسست از فلسقه و عمل سیاسی به عرفان سیاسی است. گسست مم از زین گسست عین از ذهن و لاهوتی شدن ذهن است. ذهن در پرواز شیح گونه خویش که ناشی از درد جدایی است چنان از عامل درد عین زین فاصله می گیرد که وی را نمی شناسد. او به جای تحقق نامتناهی در متناهی هضم در نامتناهی می گردد و اتحاد عین و ذهن جز در رویای عروسی فانی که عذای وجدان معذب است، مقدور نمی شود
اما خانی با وجود درک امتناع عمل سیاسی در تحقق دولت کوردی کورسوی امیدی هنوز دارد و سوژه متولد می شود. ان هم کشتن بکو توسط تاژدین است
عمل یا عدم عمل مم به دلیل بی واسطه بودن و درک شهودی وی از زین یا دولت کوردی است در نبود مفاهیم واسطه برای درک زین و گفتگوی درونی با زین، درک شهودی از زین، به شبح و نیستی و کلیت دیگری و درک شهودی عرفان پناه می برد.
تضاد کلیت ایران با پاره پاره شدن کورد کهنه است انتیگونه جسد برادر را رها نکرد در برابر قانون ایستاد با اخلاق. اما کسی جسد استیاگ را نجات نداد در ان لحظه فردیت ما هضم کلیت ایرانی شد. به قول استیاگ شیرها از جسد استیاگ نگهداری می کردند این نشان از گذار یا تقلیل ما از مرحله عمل و سوژه به مرحله سمبل و نماد است.
امیر خواهرش را دوست و متمایل به ازدواج است اما منطق قدرت درک وی را فراطبیعی خانواده و سیاسی کرده است درک وی کلی،سیاسی و فراتر از منطق طبیعی خانواده منطق قدرت و سیاست را می بیند اما درک مم فقط طبیعی و غریزی است و به مرحله کلیت نمی رسد به همین دلیل به مرحله سیاست نمی رسد
زین بعد از دیدن جسد بکو، درخواست آمرزش و کفن و دفن بکو، مانع وصال خود می شود. بکو در بهشت نیز همراه مم و زین، رستگار شده است. زبان من قاصر از بیان معنای عمیق داستان خانی است.
هنگامی که تاجدیدن و چکو …قصد شورش برعلیه میر دارند با زیرکی بکو، میر نرمش نشان داده و وعده هایی به انها می دهد این همان وعده های دیگریها، در موقع ضعف است.
:
ریو شوینی وه‌هایه‌ چه‌رخی گه‌ردون ئه‌و بایه‌تییه‌(نزم بوون) له‌ پاش به‌رز بوون
به‌دبه‌ختی سه‌ری له‌ ئێمه‌ داوه‌ توزكاڵی كه‌مایه‌سی نه‌ماوه..
له‌ ئێمه ‌ هه‌ڵكوی جێهانپه‌نایه‌ك په‌یدا ببێ بۆ مه‌ پادشایه‌ك
ئه‌م به‌خته‌ ره‌شه‌ی له‌سه‌ر مه‌ ڒاكا كوردیش له‌ جێهان بره‌و په‌یاكا….
چون بۆ عه‌جه‌مان ده‌بووینه‌ ژێر ده‌ست؟ ژێر ده‌ستی شتی وه‌ها نه‌وی و په‌ست
بێ شه‌رمیه‌ ژێر ده‌ستی ئه‌مانه‌ ئه‌م شه‌رمه‌ له‌ پیاو گه‌وره‌كانه‌ ‌..
كورد چون ده‌بێ دیل و چاره‌رش بن كه‌ی ڒاسته‌ له‌ خوشی دووره‌به‌ش بن…
گۆپاڵی ده‌سی ئه‌وانه‌ ئێمه‌ین بو تیری به‌ڵا نیشانه‌ ئیمه‌ین
خۆیان له‌ گه‌ڒ و هه‌وایه‌ دوورن كورد به‌ند و كلیلی سه‌ر سنوورن….
كه‌س بۆ كه‌س نابێ چاو ده‌به‌ر بێ هه‌ركه‌س ده‌یه‌وێ زل و له‌ سه‌ر بێ
كوردیش كه‌ ببایه‌ یه‌كدڵ و یه‌كده‌ست ده‌ستیان ده‌كه‌وت ژیانی سوربه‌ست
روم و عه‌ره‌ب و عه‌جه‌م سه‌ر و به‌ر بۆ ئێمه‌ به‌نێ ده‌بوون و نه‌وكه‌ر

یاداشت
1- ما و سوژه های سیاسی کورد به جای عمل در رسیدن به ارمان و به جای تحقق کلیت دولت در درون خویش، به هضم در کلیت دیگری در قالب فدرال و کنفدرال هستند بنابراین، چون مم، به مرحله ماقبل عمل، ماقبل سیاست و ماقبل سوژه برگشتند
2- همانطور که در پیمان سور زین/دولت کوردها را در اغوش کشید و ممها/عبیدالله ها، ان را نشناختند و نپذیرفتند امروز نیز ممها چنان هضم در کلیت دیگری شدند که فرصت دیدار دوباره زین/دولت را نمی بینند.
3- همانطور که ما دولت کوردی را نمی شناسیم و هضم در دولت دیگری هستیم. مم عاشق زین است خواستگاری می کند ژ.ک و..از دولت کوردی خواستگاری کردند اما چون مم به جای مبارزه برای ان به هضم در کلیت دیگری پناه بردند درخواست ژ.ک، برای دولت به انفعال حرب دموکرات و قاسملو در هضم در کلیت دیگری شد و چون مم با افتخار بیان کردند تو را ای زین ای دولت کوردی نمی خواهیم، نمی شناسیم ما عاشق خدا/ایران هستیم ما از همه ایرانیها ایرانیتر هستیم ما از خدا جدا نمی شویم و ما تجزیه طلب نیستیم. باید از مرحله پیشا سیاسی قاسملو به درخواست ازدواج ژ.ک با دولت کوردی بازگردیم حتی اگر از مسیر احمد توفیق باشد.
4- مانند جنبش کوردی که به جای تعریف خود در برابر مرگ دیگری ایران، خود را هضم در آن کرده است به همین دلیل به امتناع عمل و نظر رسیده است.
5- درخواست ایران فدرال و ترکیه کنفدرال است که قاسملو م اوجالان از برادر بزرگتر خویش ترکیه و ایران دارند. عروسی بعد از مرگ ایران دموکرات و ترکیه کنفدرال بعد از قاسملو و اوجالان است. عروسی بعد از مرگ نظریه های پساتاسیس ایران دموکرات و خاورمیانه پساسرمایه داری است. ما نه به نظریه های پساناسیس دموکراسی و بوکچین و سوسیال، بلکه به تئوری پیشاتاسیس احمدخانی نیازمندیم. در خلا خانی، سرگردانِ مارکس و بوکچین و ژست روشنفکری می شویم.
6- این امتناع عمل همان نشناختن دولت کوردی و هضم در کلیت دولت دیگری در قالب فدرال و کنفدرال، به تازگی هم باید به‌شداری را اضافه کنیم، است.
7- من در جای دیگری گفته ام امتناع مفهومی دولت کوردی دلیل اصلی امتناع سیاسی آن است. وقتی مم برای زین نه تنها اقدامی نمی کند بلکه از تصویر زین به تصویر الهی گذار کرده است. ایده دولت کوردی که همان زین است، در تاریکی حبس و به امتناع تصویر می رسد همچنانکه ما امروز هیچ ایده و غایتی از دولت کوردی نداریم و مانند هضم مم در خدا، هضم در ایرانیت و اسلامیت هستیم.
8- منطق قدرت فراتر از اشخاص و فراتر از تغییر رژیمها اینکه نظام اسلامی باشد یا شاهنشاهی، اینکه حاکم خمینی باشد یا رضاشاه با تغییر و سرنگون کردن ان، منطق سلطه و قدرت پارسی از بین نمی رود دوباره می رویید و مانع از ازداج مم و زین یا ازدواج ما و دولت کوزدی می شود بنابراین مشکل بسی فراتر از از اشخاص و نظام است باید خار بکو را از ریشه زد که دوباره سردرنیاورد.
رویاهایی که مربوط به جامعه پساتاسیس است مانند کنفدرالیسم و سوسیالیزم و دموکراسی ایران. فاقد سوژه کوردی است. مم پیش از عروسی مرده است عروسی بعد از مرگ دیگر چیست؟ چه پیشمرگه هایی که در مرحله پیشاتاسیس جنگیدند و شهید شدند اما تئوری رهبران کمدی/تراژدی عروسی بعد از تاسیس است. . این عروسی فاقد هرگونه عمل و چیزی شبیه عذاست. امر نمادین فاقد عمل سیاسی و طبیعیست امرنمادینی که نتیجه مرگ طبیعی است خانی چه چیزی در پیام زین می جوید ؟ شکست عملی در دولت سازی همچنان رویای ان را خواهیم داشت؟ اما خانی درک نکرد که بعد از وی ما به جای خواندن وی و بعد از شکت دولت سازی به جای پردازش و ادامه عمل یرای ان. فوکو و هگل و لنین و بوکچین خواندیم و حتی عروسی نمادین هم شکل نگرفت. ما نه تنها عملا دولت نرسیدیم ایده دولت را هم از دست دادیم ما به مرحله پیشا خانی بازگشتیم اما به مرحله پسا سرمایه داری و پساایرانی پرواز می کنیم. عروسی نمادین خوانی، زندگی نمادین انتیگونه است که خانواده و قانون کرئونی که وی را به کشتن داده بود تخریب کرد اما پیش بینی خانی درست نبود، امرنمادین دولت کوردی نه تنها به تخریب دیگری نپرداخت بلکه مرک عملی دولت کوردی به مرگ نمادین ان تبدیل شد و نقص عمل نه به تامل بلکه به عرفان و هضم در کلیت خدا یعنی هضم در کلیت دولت ایرانی و ترکی منجر شد. اما خانی ان را نیز درک کرده است. در امتناع عمل مم، زین نیز در قلعه ای تاریک و دور از دسرس، خود را زندانی و به امتناع تصویر رسیده است که اگر طبق تصادف از تاریکی تصویر به روشنایی ظهور کرد، بدون اگاهی و خواست و کنش مم، کاری از پیش نمی رود همچنان که در سیور نرفت. زین با مرگ و نخواستن مم، می میرد. مرگ میر تقدیر نبود ناشی از دوری زین بود. در فراموشی زین. اگر زین را فراموش نمی کرد و به دیگری پناه نمی برد در فرصت دیدار زین، روحی تازه می یافت. بنابراین مشکل نه در امتناع عمل، چون تقدیر حتی با وجود امتناع عمل، فرصت بازگشت زین ، سور، باشور، مهاباد، را داد، مشکل اصلی در امتناع ایده و رویا از زین بود در فراموشی و امتناع ایده و تصویر از دولت کوردی است. وجدان معذب و روان رنجور کوردی در گسست از کلیت دولت یا به کلیت خدا و دیگری پناه می برد یا به درون و لذات فردی پناه می برد در بحران کلیت دولت یا عرفان و تصوف یا پیوستن به داعش و اسلام گرایی و یا پناه بردن به لذت شخصی شهرها می شود.

https://www.facebook.com/zakariaqaderizzz/posts/1561628470815416