تجربه ارامنه در تبعید

این نوشتار تاریخچه و چگونگی عملکرد ارمنی های در تبعید و دیاسپورا را در حرکت به سوی تشکلات و اتحادیە های ارمنستان در تبعید و در نهایت تاسیس دولت ملی پس از فروپاشی شوروی بررسی و مرور میکند.

سرزمین ارمنستان یکی از معدود کشورهای جهان است که دارای زبان، دین، فرهنگ، تاریخ و خاک و جغرافیای منحصربە خود بوده است. سرزمین ارمنستان تا پایان امپراتوری ایوبیان بە صورت مستقل و آزاد در همسایگی سرزمین مسلمین به حیات مستقل خود ادامه میداد. پس از سلطه خاندان ممالیک رابطه جانشینان ایوبیان، با ارمنیان مهربان باقی نماند. ممالیک نمیخواستند آنها را آزاد از پرداخت مالیات و جزیه اسلامی بپذیرند. هنگامی که آخرین حکومت پادشاهی ارمنی ، کیلیکیان ، در سال ١٣٧٥ میلادی به سلسله ممالیک تسلیم و اشغال شد ، لوون پنجم پادشاه ارمنی به عنوان یک پادشاه تبعیدی بسیار تلاش کرد تا دربارها و پادشاهان کشورهای اروپا را به حمایت از باز تاسیس دولت خود ترغیب کند، اما وی به مساعدت و همکاری دول اروپائی برای احیای دولت نشد و در آنجا درگذشت و از آن تاریخ تقسیم خاک ارمنستان بر سه سرزمین ، تا امروز ادامه یافته است. بسیاری از ارمنیان به تبعید رفتند و بسیاری از ارمنیان در وطنی باقی ماندند که مانند لهستان بین دو و سپس سه سرزمین تقسیم شد: پرشیا ، عثمانی و (بعد از ۱٨۲٨) روسیه.


از سال ‌۱۳۷٥ تا ۱٦۳۹ میلادی ارمنستان کهن (به شیوه استثماری و غارتگرانەای) توسط فاتحان اداره می شد: این سبب افزایش مهاجرت و جمعیت دیاسپورای ارمنی به طور پیوسته میشد.

فدراسیون ارمنیهای انقلابی یا فدراسیون احزاب داشناگ، (فدراسیون احزاب ارمنی در تبعید) در سال ۱٨۹۰ در تفلیس گرجستان، توسط سە ارمنی با هدف تاسیس دولت ملی ارمنستان تاسیس شد. آنها سپس با تاسیس چهار شاخه از این سازمان در ارمنستان، آرتشاخ-قرەباغ، لبنان و ایران فعالیتهای خود را شدت بخشیدند.

همانگونه که جمعیت شورشیان و خودتبعیدیان افزایش می یافت، در نهایت مخالفان در دهەهای ۱۷۲۰ موفق شدند ،اتحاد و شورشی به رهبری دیوید بیگ یکی از بزرگان و زمینداران پیشین ارمنی در گرجستان ، همسایگی ارمنستان شوروی شکل دهند. هرچند شورش ناکام ماند اما درسهای برجستەای به آنها داد. آنها توانستند در جغرافیایی نزدیک بە وطن، در مناطق سیونیک و قره باغ اتحادی بوجود بیاورند.
شورش ژنرال دیوید بیگ نشان داد که رهبران میهن و دیاسپورا می توانند با هم کار کنند.
بدنبال شورش از سال ۱۷٤۰ تا ۱۹۱٤ میلادی، ارمنی های در تبعید و دیاسپورای درون مرزی و خارج از میهن، همواره در تلاش برای آموزش ایدئولوژیک، آموزش زبان مادری، روشنگری و پرورش علمی داوطلبان و میهن پرستان در تبعید میبودند ، ژنرال ها در میدان و رهبران در سازماندهی و عمل اجتماعی و سیاسی، خدمات و اقداماتی انجام دادند که با جرات آنرا میتوان به عنوان یک دولتمداری و حکمرانی تمام عیار دولت گذارملی یا حکومت فرامرزی نامید. تلاش ها و اقدامات آنها همچون دولت گذارملی در تبعید ارمنستان، زیربنا و پایەهای دولت مستقل ملی را بنیان نهاد.


فدراسیون نیروهای درتبعید

بعد از سالهای ۱۷٨۹ مبارزات ارمنیان در تبعید گستردەتر گردید و در خلال سالهای (۱٨۷۰-۱٨٤۰) روشنفکران و تحصیلکردگان به این نتیجه رسیدند که برای همگرایی ملی و بازگشت به وطن و اعتلای میهن پرستی، با کمک کادر و انقلابیون حزب، آنها نیاز به معرفی و خلق یک زبان نوشتاری ملی متحد دارند. بلاخره در سال ۱٨٤٤ زبان نوشتاری رسمی ارمنی تاسیس و تائید شد.
از سال ۱۷۹۰ تا ۱٨٨۹ ، در طول ۱۰۰ سال ارمنیان در غربت و دیاسپورای ساکن عثمانی بسیار در رهبری جنبش ارمنستان موفق عمل کردند. در سال ۱۷۹۰ فقط‌ یک مدرسه ارمنی در تمامی امپراتوری روسیه برای ارمنیان موجود بود، در مدت ۱۰۰ سال بعد، دولت در تبعید با همکاری کلیسا، کدخدا و خوانین، تعداد مدرسه‌های ابتدائی ارمنی را به ٥٤۰ عدد رساندند، به طور متوسط سالی ٥ مدرسه ارمنی، و به ازای هر ۳۷۰۰ ارمنی یک مدرسه، برای جمعیت ۲ میلیونی ارمنیهای تحت حاکمیت روسیه تاسیس شد. چنین موفقیتی برای آن زمان و مکان حیرت انگیز بوده است. این توسعه سواد و آموزش سبب شد که آن‌ها عمده صنف و پیشه های صنعتگری تمام خاورمیانه را در اختیار خود بگیرند. در صنعت چاپ، روزنامە نگاری، طبع و نوشت افزار، نقره کاری و طلاجات ، عتیقه، اکتشافات معادن و زمین همگی ارمنیان حضوری برجسته و چشمگیر در تمام تاریخ صدساله اخیر خاورمیانه داشتەاند. بازار سنتی تولید و صنعتکاری نقره دیاربکر (ئامەد)‌کاملا یک بازار و تیمچه ارمنی تا زمان نسل کشی آن‌ها بوده و پس از آن هم کم و بیش فعال بود.

ارامنه شبکەای از صدها کشیش، مردان آئینی، تجار و بازرگانان در تبعید و مرتبط باهم بودند که همراه با کدخدا، متخصصان و افراد متخصص حرفە ای در داخل سرزمین ارمنستان روسیه، یک طبقه سیاسی و رهبری سیاسی غیرمتمرکز ولی متحد دور یک پیام و هدف واحد تشکیل داده بودند.

تا سال ۱٨٨۷ ، نخبگان ارمنی در تبعید (اروپا، گرجستان و ایران) ارتباط‌منظمی با همزبانان ساکن در امپراتوریهای متخاصم عثمانی و تزاری روس نداشتند. بعدا احزاب سیاسی دور از وطن و فرامرزی تاسیس شدند: آن‌ها ابتدا در میان دانشجویان ژنو سوئیس و مهاجران در مارسی فرانسه و سپس در میان دانشجویان دانشگاه های روسیه با الهام از سوسیالیسم انقلابی و سرانجام در سرزمینهای داخل دو حزب هنچاک (Hnchag) و داشناگ (Dashnag) را در سالهای ۱٨٨۷ و ۱٨۹۰ تاسیس کردند. اولی بیشتر برمبنای ایدئولوژی سوسیالیسم استوار بود و دیگری تمرکز ناسیونالیستی، هرچند هر دو به شدت ناسیونالیست بودند. بعداً جناح بورژوازی ، سوسیالیست و کمونیست از آن‌ها منشق شدند ، اما هیچ‌گاه هدف ایجاد وطن مشترک و ناسیونالیسم ارمنی را رها نکردند. آنها بر سر آرمان مشترک و آزادی خاک مشترک متحد بودند.

جنبش استقلال ارامنه در طول سالیان بالغ و تواناتر شد. در خلال آشفتگی احزاب و نیروهای مسلح و نظامی، این پیشگامی اخلاقی و معنوی یک رهبر بود که توانست جنبش استقلال ارمنستان را در غربت و تبعید نجات دهد. رهبریت خردمند، تاثیرگذار و انقلابی در این دوره بر عهده آموزگار خریمیان خایریک (Khrimian Hayrig) بود.

پدر میهن ارمنستان، خریمیان خایریگ، سمبل رهبر تمام ملت بود. مگردیچ خریمیان خایریگ (خایریگ یا هایریک معادل پدر خیر و دلسوز) یکی از مشهورترین و ارجمندترین چهره های تاریخ معاصر ارمنستان (پس از پادشاه افسانەای تیگران)‌ است. خریمیان زاده شهر وان (۱٨۲۰-۱۹۰۷) کاریزماترین رهبر ملی معاصر ارمنستان، آموزگاری بود که پس از فوت همسرش به کشیشی روی آورد. او آنقدر عاشق و دلسوز مردم خود بود که احترام و عزت عموم ارمنیان را جلب نمود و تبدیل به سمبل ملیگرایی ارمنی شد. تاسیس صدها مدرسه آموزش زبان و فرهنگ ارمنی، مجلات و انتشارات، کمک به ایتام و درماندگان ارمنی از خدمات پرشکوه وی بود.

گویا وی اولین کسی بود که در سال ۱٨٦٥ ماشین چاپ را به قلمرو امپراتوری عثمانی معرفی کرد. خایریگ در ارمنی معادل واژه پدر استفاده میشود (احتمالاً ترک ها انتخاب آتا برای آتاترک، پدرملت ترک را از ارمنیان معادل سازی کرده باشند).

وی که در سال ۱۸۶۹ میلادی پیشوای روحانی و اسقف بزرگ ارمنیان در قسطنطنیه بود به دلیل دفاع از حقوق ارمنی‌های امپراتوری عثمانی به سبب ستم و ظلمی که بر آن‌ها میرفت، مجبور به استعفاء گردید، پس از استعفاء او از تمام ارمنیان خارج از وطن دعوت کرد تا برای دولتی در تبعید تلاش کنند، آنچه که خریمیان آغاز کرد سنگ بنا و مقدمات دولت در تبعید بود؛ هرچند برای رادیکالهای ارمنی عضو داشناگ و هنچاک دعوت به قیام مسلحانه تعبیر شد. در کنگره برلین سال ۱٨۷٨ به عنوان نماینده ارامنه، وی درخواست نمود که دهقانان ارمنی همانند مسیحیان بالکان زیر سلطه عثمانی، سلاح به دست بگیرند و آزادی خود را پس بگیرند. وی با تأکید بر تداوم مبارزه، حرکت آرام و پیوسته همراه با مباحثه و گفتمان درون-ملی رهبران را توصیه میکرد،وی تبدیل به استراتژیست تاریخی مبارزات استقلال طلبانه ارمنستان شد. وی با درپیش گرفتن استراتژی مبارزه مداوم و گفتگوی مداوم در درون جنبش ارامنه، توانست رهبران سنتی و گروههای متنوع ارمنی را حول هدف مشترک متحد کند.
سرکوب مداوم دشمنان ارامنه، ایجاد سازمانهای حزبی زیرزمینی و مسلح را در هر دو امپراتوری عثمانی و تزاری تسریع کرد. ارتباط نزدیکی بین ارمنیان چهار دولت حامی(قره باغ، گرجستان، لبنان و ایران)، مبارزان ارمنی درون دو امپراتوری و دیاسپورای اروپا و خارج ، خصوصاً پس از قتل عام ۱٨۹٦-۱٨۹٤ ، برقرار شد. هدف اولیه مبارزان دفاع مشروع از ارامنه در معرض کشتار بود. بعدها آنان برای نیل به آزادی ملی و استقلال میجنگیدند. آزادی خاک و سرزمین دستور کار آنها بود و در یک عضوگیری مخفی در سال ۱۹۰٨ هزاران عضو مخفی مسلح و دهها هزار غیر رزمنده عضوگیری شدند. داشناگ ها نیروی نظامی زیرزمینی بودند که توانایی سازماندهی نظامی در مناطق کوهستانی ، انجام عملیات تخریب و توزیع روزنامه های ممنوعه چاپ شده در خارج از کشور و توزیع آن‌ها از طریق خاک ایران و بلغارستان را داشتند. عملیات از پايگاه های اروپا ، امپراتوری تزاری روس و ايران برنامه ريزی و اجرا می شد.

حمله، تسخیر و مصادره پول و اموال بانک عثمانی در استانبول اولین اقدام خرابکارانه در تاریخ معاصر قلمداد می‌شود که شورشیان ارمنی در قضیه بانک و حمله و کشتار خانسور (Khanassor) انجام دادند.

در بین سالهای ۱٨۹۷ و ۱۹۰٨ ، به مدت ده سال داشناگ ها دائماً با کوردها و ترکها در جنگ بودند و در جبهه دوم در بین سالهای ۱۹۰٥-۱۹۰۷ در امپراتوری تزاری ، علیه آذری ها مکرراً جنگیدند.

در سال ۱۹۰٨ ، دولت کودتایی ترکهای جوان قدرت را درعثمانی به دست گرفت و مصمم شدند که مساله ارمنه را به شیوه خود حل کنند.

دولت در تبعید ارمنستان به فعالیت خود پیوسته ادامه میداد و برای ارمنیان ترک وطن کرده، اقامت و خدمات اِسکان در قاهره، اروپا، مسکو، آمریکا و فرانسه فراهم میکرد. دولت در تبعید برای پناهندگان ارمنی کارت شناسایی و همچنین گذرنامه جهت تردد در مرزهای اروپا صادر می کرد. این خدمات اولیه ای بود که آنها برای هموطنان بینوای خود انجام دادند.
شاخه‌های نظامی داشناگ و متحدانش تا سال ۱۹۱٤ ، مهمترین اما نه تنها قدرت مسلط در دولت فرامرزی بودند، آن‌ها همواره در یک دیالوگ و همکاری فکری همزمان و مداوم با مجموعه نخبگان و روشنفکران دولت فرامرزی در تبعید در موضوعات مدیریت جنبش استقلال ملی قرار داشتند. در طی دوره ۱۹۰٨-۱۹۱٤ ، نخبگان و کادر پیشین ارامنه در تبعید با هموطنان خود درون مرزهای عثمانی و تزاری پیوندیهای بیشتری برقرار کردند. دولت در تبعید ارامنه بدون پیوند ارگانیگ با درون میهن ممکن نبود تاثیرگزاری داشته باشد.

این پیوند و تماس منجر به تاسیس دستگاه و مقام روحانی اسقف اعظم کلیسای ارامنه، در درون جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شد. لازم به تذکر است کلیسای اعظم ارامنه، نهادی بوده که در پادشاهی باستانی ارمنستان موجود بوده است و تاسیس آن در کشور شوراهای ضد دین، دست آورد عظیمی قلمداد میشد.

همین کلیساها، مکان و امکانات رنسانس زبان و فرهنگ ارمنی را فراهم نمودند.

خود نظامیان داشناگ و هنچاک در طول اولین جنگ داخلی لبنان (۱۹٥٨) میان خود جنگ برادرکشی به راه انداختند زیراکه از طرفهای درگیر متفاوتی حمایت میکردند (قابل توجه است که همواره وجود چندین گروه نظامی منجر به درگیری برادرکشی شده است).

اهمیت شاخه سیاسی و انتلکتوال دولت در تبعید ارمنیان در این است که آن‌ها نه تنها توانستد به مردم خود در داخل و تبعید خدمات شایانی ارائه دهند بلکه توانستند با اتحاد و یکصدایی بر سیاستهای خارجی اروپا و روسیه و بعدها آمریکا نسبت به ترکیه تأثیر جدی بگذارند (وزیر خارجه روسیه کنونی، سرگئی لاوروف، از جانب مادر ارمنی میباشد و همین سبب کمک شایانی به طرف ارمنی در سیاست منطقه نموده است). رادیو کوردی ایروان هم تا حدودی صدای امیدی برای کوردها در طول عمر کوتاه خود بود.

تا پیش از استقلال ارمنستان در سال ۱۹۹۱ به سبب ورشکستگی سیاسی و اقتصادی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، تمام ارمنیان جهان همواره به رادیو صدای ارمنستان آزاد در تبعید به عنوان تنها منبع معتبر خبر و اراده نگاه می نمودند.

دولت در تبعید ارامنه نە تنها مشروعیتی اخلاقی، فکری و نظامی داشت، بلکه ذخیره بی پایان امید، اراده و عشق به میهن بود.

برگردان آزاد و توضیحات:

 د. پژواک کوکبیان