مصاحبه با هانس هرمان هوپ، ۲۴ ژوئن ۲۰۰۵
مصاحبه با متفکر اندیشهی لیبرال و «ضدّدموکرات» تزلزلناپذیر، هانس هرمان هوپ. (موریتز شوارتز)
– پرفسور هوپ، شما یک ضدّدموکرات معروف هستید. آیا مشکلی برای ورود به جمهوری فدرال آلمان، در تور سخنرانی خود در سراسر اروپا، نداشتید؟
هوپ: نه، و انتظار ندارم که در آینده نیز این اتّفاق رخ دهد. من در دهها کشور جهان سخنرانی کردهام و هرگز تاکنون با مشکلی برخورد نکردهام.
– تز شما این است که دموکراسی نظم سیاسی است که حاکمیّت مردم را تضمین نمیکند، بلکه استثمار آنان را تضمین میکند.
هوپ: جوهرهی دموکراسی، بازتوزیع است، که مطابق با بازتوزیع قدرت سیاسی صورت میگیرد. بهعبارتی، کسانی که در قدرت هستند، به نفع مشتریانشان و به هزینهی دیگر مشتریان، دست به بازتوزیع میزنند. این هیچ ربطی به عدالت ندارد، و حقوق اساسی، همچون حقوق مالکیّت، بهسرعت از بین خواهد رفت. بدتر از همه، حزبی که در حال حاضر در قدرت است، تنها چهار سال زمان دارد که این کار را انجام دهد -تا دوباره انتخاب شود. این بازتوزیع بسیار سریع و غیرمسئولانه انجام میپذیرد. از سوی دیگر، در پادشاهی با غلبهی «رضایتمندانه»، دولت بهطور بالقوّه همیشه در دستان یک دودمان باقی میماند. بر این اساس، شهریار با «دارایی» خود با ملاحظه رفتار میکند. در دموکراسی، دولت متعلّق به هیچکس نیست، و بر همین اساس، حزب حاکم بدون قید و شرط به بهرهکشی دست میزند.
– مثلاً؟
هوپ: برای مثال، جمهوری فدرال آلمان. در قلب بحران بنیادین کنونی که در کشور وجود دارد، دهههاست که سیاستمداران وعدههای بیشتری به رأیدهندگان میدهند. آنها آنچه را که بهلحاظ اقتصادی وجود ندارد، فقط برای انتخاب مجدّد، بازتوزیع میکنند. و رأیدهندگان به میل خود به سیاستمداران اجازه میدهند که آنان را تطمیع کنند، و بهخوبی میدانند که چه رخ خواهد داد. ولی همگان فقط میخواهند که از مزایای این متجاوزگر غولآسا بهره گیرند. نمونهی برجسته کنراد آدناور است که اصلاح بازنشستگی را، برخلاف توصیّهی خوب مشاوران، انجام داد؛ تنها برای پیروزی در انتخابات، و بدون توجّه به این حقیقت که بدینترتیب تخم نابودی را در نظام بازنشستگی آلمان کاشته است. همه از کسانی گلهمندند که آن موقع زندگی متموّلی داشتند. این بیمعنا و پوچ است! اگر بازی را دوست ندارید، بازیکنان را سرزنش نکنید! دموکراسی را سرزنش کنید! آزادی بهجای دموکراسی.
– آیا چنین نیست که دموکراتها دائماً با شما مخالفت کرده و بجنگند؟
هوپ: تا جاییکه به دموکراتهای خوب مربوط است، مطمئناً حق با شماست. دموکراتهای خوب -یعنی کسانی که مدافع این اصل هستند که الف و ب چون نسبت به ج اکثریت را تشکیل میدهند، بنابراین مجازند که ج را غارت کنند یا بر او ریاست کنند- تنها کمونیستهای «معتدل» هستند. هیچ دموکراسیای نه در خانواده، نه در کلیسا، بهویژه کلیسای کاتولیک، نه در علم، نه در تجارت، وجود ندارد. هیچکجا صداها یکسان نیستند. درجاتی از اقتدار طبیعی در همه جا وجود دارد.
هوپ: من کاملاً خارج از دستهبندیهای سیاسی کنونیام. من دشمن دولت دموکراتیکام، ولی ادّعای اینکه دشمن آزادی، مالکیت خصوصی، خانواده، و دیگر چیزهایی هستم که برای مردم ارزشمند و محترماند، پوچ و کاملاً مضحک است. حفاظت از قانون اساسی هم نیازمند پشتوانهی افکار عمومی است. شک دارم که بتوانم یک هیولا نامیده شوم.
دموکراسی، خدایی که شکست خورد؛ اثر هانس هرمان هوپ
هوپ: درست است، جنبش نزاکت سیاسی در آمریکا مسلّماً قدیمیتر از آلمان و اروپاست. این جنبش با بهاصطلاح «لایحهی حقوق مدنی» در اواسط دههی شصت آغاز شد و اکنون در مقرّراتی همچون «تبعیض مثبت»، مقرّرات سهمیهبندی، و منع تبعیض نمود یافته، که تقریباً تمام بخشهای زندگی را در بر گرفته است. در حال حاضر در واقع تنها یک گروه محافظتنشده از افراد وجود دارد: مردان سفید دگرجنسگرا. آنها «گروه عامل» مسئول تمام فجایع و مصیبتهای جهاناند. تمام گروههای دیگر «قربانیان» آنها هستند. قضاوت دربارهی اینکه آیا وضع امروز آمریکا بدتر یا تهدیدآمیزتر است یا وضع اروپا، دشوار است. نزاکت سیاسی در ایالات متّحده احتمالاً دیوانهکنندهتر است. ولی گرچه در آنجا زندگی گناهکاران تباه میشود و شغلشان را از دست میدهند، برخلاف آلمان و بسیاری از کشورهای اروپایی، اگر دربارهی موضوعات حسّاس زبان خود را حفظ کنید، تهدیدی متوجّه شما نیست.
هوپ: بیشتر مردم، همواره و در همهجا، سادهدل و نادان هستند. و نظام آموزشی «عمومی» دولت رفاه به تحمیق آنان کمک میکند. آنها برای خودشان فکر نمیکنند، بلکه در برابر آنچه که نخبگان به آنان میگویند تعظیم میکنند. و تمام نخبگان علاقه دارند که تودهها را نادان نگاه دارند، زیرا از حماقت آنان بهره میبرند.
– شما نه تنها دموکراسی، بلکه همچنین خود دولت را هم اشتباهی تاریخی میدانید. چرا آنها درحالیکه چنین زائد و غیرضروریاند، توسعه یافتهاند؟
– شما محافظهکاری را متهم میکنید که اساساً چیزی بیش از «سوسیالیسم» نیست. ولی آیا خود شما -با تصویر آرمانشهرگرایانهی خود از افراد که مطلقاً مسئول اعمال خویشاند- سوسیالیست نیستید؟
هوپ: اگر به مانیفست کمونیست، که ۱۵۰ سال از عمر آن میگذرد، نگاهی بیاندازید، با من موافق خواهید بود که احزاب محافظهکار امروزی بخش عظیمی از ایدئولوژی سوسیالیستی را به انحصار خویش در آوردهاند. افول حزب سوسیالدموکرات آلمان، که در حالحاضر شاهد آن هستیم، نشانهی رویگردان شدن و دوری از سوسیالیسم نیست، بلکه نشانهی پیروزی آن است: دیگر هیچ دلیل خاصّی وجود ندارد که به حزب سوسیالدموکرات (SPD) رأی بدهیم وقتی تمام احزاب سوسیالدموکراتیک هستند. بنابراین، امیدی به «چرخش» قریبالوقوع از سرخ-سبز به سیاه-زرد در انتخابات فدرال پیش رو ندارم. در زمینهی آرمانشهرگرایی، شما در اشتباهید: سوسیالیستها آرمانشهرگرا هستند چراکه تصوّر میکنند که با برآمدن سوسیالیسم تغییری در طبیعت انسان به وجود خواهد آمد. البته، این مهمل و یاوه است، تفکّری آرزومندانه. از سوی دیگر، آزادیخواهان (لیبرتارینها) واقعگرا هستند. ما مردم را آنطور که هستند در نظر میگیریم -خوب و بد، صلحجو و پرخاشگر، نوعدوست و خودخواه، مولّد و غیرمولّد، سختکوش و تنبل، مسئول و غیرمسئول، و غیره- و اعتقاد نداریم که طبیعت بشر اساساً تغییرپذیر است. ما، بهعنوان واقعگرا، پذیرفتهایم که مشوّقها همهجا کار میکنند. باید یک ساختار نهادی تشویق ایجاد شود که به رفتار «خوب» پاداش دهد، و رفتار «بد» را تنبیه کند. در عین حال که رفتار «بد» را از میان نمیبرد، بلکه دامنه و شدّت آن را میکاهد.
– و این انگیزهها، برای نمونه، با کنترل دموکراتیک دولت قانونی ایجاد شدهاند!
هوپ: نهاد دولت، که برخلاف دیگر نهادها، مجاز به باجگیری اجباری (مالیات) است و داور نهایی تمام کشمکشهاست، از جمله کشمکشهایی که خود درگیر آنهاست، انگیزههای کاذبی ایجاد میکند: از یکسو به افراد اجازه میدهد که، بدون عرضهی کالا یا خدماتی که مشتریان داوطلب پیدا میکند، برای خود درآمد کسب کنند. به عبارت دیگر: به افراد برای تولید کالای نامرغوب یا حتّی «کالای بد» پاداش میدهد. از سوی دیگر، دولت انگیزههایی را ایجاد نمیکند که کشمکشها را داوری کند، بلکه بهمنظور تصمیمگیری به نفع خود کشمکشها را تحریک میکند. بهعبارتی، دولت به کارهای خلاف و شیطانی پاداش میدهد.
– شوربختانه، اکنون دشوار است که با تحلیل شما دربارهی افول دولت رفاه مخالفت کنم. آیا ما آلمانیان واقعاً محبوبترین فرزند سیاسی خود، یعنی دولت رفاه آلمان را از دست خواهیم داد؟
هوپ: آنچه دولت رفاه نامیده میشود -چیزی که ما بهلحاظ اجتماعی «دزدی و غارت» مینامیم- یقیناً همانطور که کمونیسم فروپاشید، فرو خواهد پاشید. کلّ «نظام بیمه»ی اجتماعی محکوم به سقوط است. هر تاجر خصوصی که میخواست چنین «نظام بیمه»ای ارائه دهد بیدرنگ بهعنوان کلاهبردار دستگیر میشد. حقیقت این است که مردم در آلمان تظاهر میکنند که با یک نوآوری عظیم سروکار دارد، حتّی افزایش نرخ امید به زندگی و کاهش نرخ مرگومیر نوزادان، تصدیق میکنند که طبقهی سیاسی کشور چقدر غیرمسئول، و حتّی خطرناک محضاند.
[* منظور موقعیّتی پیش از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۸۹ است.]
- بەشداری سەرژمێری نەکەن تاماددەی ١٤٠ جێ بەجێ نەکرێت - 11/17/2024
- هەڵبژاردنه پووچەڵەکەی باشوور - 10/26/2024
- ئاغاشڕەی ئیناخی کێ بوو؟ - 10/20/2024