تمدن گوران و جهان کوردی همچنان زندە است

[با نگاهی به اسکیزوفرنی هویتی مزدوران ناکوردی چون شوریده لرستانی و مهدی سجادی ها]
نویسندە: محمد علی حسنوند

اهمیت اصلی تمدن گوران و جهان کوردی فقط مدیون موقعیت سوق الجیشی، وفور منابع کانی به ویژه نفت و خطوط تجاری نیست بلکه تمدن گوران و جهان کوردی به منزلە ی تمدنی اخلاقیفلسفی می‌تواند تمام روایت‌های استعماری و تمامیت‌خواه انسان ِسفید غربی را به حاشیه ببرد. این در حالی است کە عناصر تشکیل دهندە این تمدن برساخت هزاران سال تجربه طبیعی زیست ِانسان در این بستر از سرزمین آفتاب بوده است. مشهور است گذشته انسان هیچ گاه براستی، پشت سر او نیست، بلکه همیشه با او و در پیرامون اوست. این خصلت‌ها و عصبیت ِمنتج به همبستگی اجتماعی است که پدیداری از گذشته و حال یک جامعه را وضع می‌نهد. در این میان باید خاطر نشان کرد که بابلی‌ها، تمدن کلیسا و کنیسه، شرق دور (طبق روایت عشق دختر خاقان چین به خورشید شهزادە‌ی کوردی) و تمدنهای آفریقا همه و همه بر اثر احتیاج و نه تصادف با تمدن گوران آشنا شده‌اند. از قرون ۱٥ و ۱٦ کمپانی هند شرقی پرتغال، هلند، انگلیس و فرانسه وضع تجاری خویش را تا خلیج که سرزمین لُرهای حیات داوودی (بندر گناوە، بوشهر، ریگ..) بود تثبیت کردند. (که بخشی از لُر بزرگ محسوب می شدند.) از جهتی رقابت بین این قدرت ها شرایط را برای مردمان حوزه تمدنی گوران روز به روز سخت تر می کرد. از زوایه دیگر برخلاف بروئر کە می‌گفت تجارت تابع پرچم است. استعمار آنگلوساکسون‌ها برعکس آن ابتدا با روی خوش و تزویر وارد سرزمین ما شدند و سپس پرچم خود را به جهان کوردی ما تحمیل کردند. (بە باور دورکایم پرچم‌ها حامل کهن‌الگوهای غیر و دیگری ما هستند.) این سبک و استایل هنور در گوران ِمستعمره حفظ شده است. دولت‌های استعماری امروز با تخریب آرکی‌تایپ‌ها و جذب مزدوران بومی مترصد نابودی کهن‌الگوهای جهان کوردی و تمدن گوران هستند. (مزدوران بومی چون اسکندر امان اللهی بهاروند، شوریده لرستانی، مهدی سجادی…) اریک فروم بیان می‌دارد نظام امپریالیسم توانسته نقش کنترلی خود را در تمامی جوامع گسترش دهد و موجبات ازخودبیگانگی اجتماعی فردی را تحقق بخشد. خروجی این سیستم سوژەهای لیبرالی هستند که با دریافت مبالغی پول یا رانت ِدولتی سعی در تحریف حقایق و انحراف اذهان جامعە از این ستمدیدگی را دارند. لذا جامعه کوردی نیز در این بین استثنا نیست چراکە سوژە‌های لیبرال برساخت عدم ارگاسم نیازهای اساسی چون هویت و خلاقیت در انسان هستند و فعالیت‌های آنان در راستای حفظ وضعیت استعماری است. یعنی هویت کاذب آنها در گرو فعالیت‌های سازمانی و شغلی‌شان قرار می‌گیرد. به واقع این اسکیزوفرنی هویتی انسانیت را هم از بین می‌برد. و در ضمن انگیزه‌هایی مانند عشق، نوع‌دوستی و صداقت در این بین تحت‌الشعاع این از خود بیگانگی قرار می‌گیرند.
زمانی كه جامعه‌ای کُلونیزه شده در وضعيت از خودبيگانه قرار می‌گيرند. كنش آنان نيز تابعی از قالب‌های اجبارآميز استعمارساختە اجتماعی، اقتصادی و سياسی خواهد شد. هرگونه تعصب جعلی وطن‌خواهی، برچسب زنی و جدال‌گرایی ناشی از وضعيت این از‌ خود بيگانگی است. در اين گونه جوامع بحران انگيزش امری اجتناب‌ناپذير می‌باشد.
تجربه ناشی از تصرف به دست استعمارگران را بايد عامل از بين رفتن خصلت‌ها و آزادی فردیگروهی جامعه کوردی دانست. زمانی كه تمدن گوران مقهور کشورهای استعمارگر می‌شود حتی هويت خود را نيز از دست می‌دهد. اين امر پيامدهای ديگری را نيز در رفتار، كنش و فرهنگ سياسی مردمان کورد برجای گذاشته است. آنچه به عنوان مقابله با تهاجم فرهنگی، شبيخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، امپرياليسم فرهنگی و جنگ نرم بيان می‌شود را بايد تلاشی همه جانبه برای كسب هويت دانست. فرهنگ سياسی مردمان کورد عميقاً ماهيتی هويت گرا دارد. اين فرهنگ با مدرنيته پيوند يافته تا زمينه‌های لازم برای بازيابی هويت خود را فراهم آورد. همچنين تلاش دارد تا بر هوس‌های استعماری بيگانگان غلبه كرده، با فرهنگ كشورهای سلطه جو مبارزه كند و از همه مهم تر آن كه در عمق استراتژيك خود با نيروهای مزدور بومی و مجموعه‌هايی كه استقلال، هويت، کُرديت و ابتكار او را مخدوش كرده‌اند، مقابله نمايد. به همين دليل است كه گزينه اشغال نظامی و بروکراسی سازمانیآموزشی به عنوان امر مطلوبی برای قدرت های استعمارگر تلقی نمی‌شود. زيرا هويت نهفتی ِتمدن‌های دربند می‌تواند فضای واكنشی شديدی برای آزادسازی مردمانش ايجاد نمايد.

به واقع حساسيت فرهنگ و جامعه کوردی نسبت به نقش استعمارگران ناشی از شرايطی است که ختم به بقا می‌شود. در فرهنگ سياسی مردمان کورد جلوه‌هايی از پارانویا یا بدگمانی نسبت به قدرت وجود دارد.

اگر انسان سفید پوست اروپا هر گونه قدرت، ثروت و منزلت را مورد ستايش قرار می‌دهد برعکس آن می ‌توان نشانه‌هايی از گريز مردمان حوزه تمدنی گوران از قدرت و سياست را نيز مشاهده نمود کە بیشتر ریشه در درماندگی آموخته شدە‌ی سلیگمن دارد.
بسياری از نخبگان سياسی کورد، قدرت را موضوعی مطلوب تلقی نمی‌كنند. از ثروت و مبارزە پرهيز می‌كنند و آن را عامل حسادت و شكست‌های آينده می‌دانند و درست به همين دليل است كه روح كنش‌گری در فرهنگ سياسی کوردها مخدوش گرديده است و مزدوران ناکورد هم از این فرصت تولید مال و نام‌اندوزی می‌کنند. باید متذکر شد احساس عدم امنيت منجر به انفعال بيشتر اقوام کوردی حوزه تمدنی گوران شده و به اين ترتيب روح قدرت‌سازی و مصلحت‌گرايی امنيت گرا، مطلوبيت خود را از دست داده است.
در پایان این مبحث “ترکە میر” یکی از بزرگان گوران میفرماید:
یاران یەکڕەنگ
۱.یاڕەب باز وە حەق یاران یەکڕەنگ
وەقتێ عزراییل گیان لێم مەکەێ تەنگ
۲.نەفەس تەنگ مەیوو وە چاڵ تینیم
ڕووی مەنتق نە چای تەنگنای بینیم
۳.وەقتێ سەکەرات مەرگم ھا نە کار
ماچان گیان کەنن تەڵخە وە ئجبار
۴.ھووڵ قیامەت ، نەفخەی بانگ سوور
ڕووژ وا نەفسا ، لە یەومەالنوشوور
۵.سواڵ و جواو نەکەرن چەنەم
فەیزێ ژە فەزڵەت ئحسان کەر وەنە م
۶.ئاسان کەر عەزاو یەک شەوەێ قەورم
مونکەر پەی سواڵ بکەرێ سەورم
۷.نەکیر نەکەرێ نوکتە گیری لێم
وە حەرف ئەعراب تەشخیس نەدەی پێم
۸.ڕەدنویس ڕەد بوو ژە ئنتقامم
ماڵک دووزەخ فەرمووش کەێ نامم
۹.پاکا وە حورمەت خاک پاێ پاکان
خاک پاێ پاکان ئەولیاێ خاکان
۱۰.شالله شەرارەێ دووزەخ نەوینم
ڕەھڕەو بوو بەھەشت بەیوو وە بینم
۱۱.تورکەمیر نە تورک و نە عەرەولەفزم
کورد کەم سەواد حافزەلحەفزم
۱۲.ژە جەور ئافات زەمانە مەحوم
ھەم خەت ناقابڵ ھەم سوخەن سەھوم
۱۳.یە ئستدعامەن ھەر کەس بخوانوو
پەس سەھو و خەتام ژە وێش نەڕانوو
۱۴.ھەر کەس بخوانوو نەقسێ ژە فەردم
سەھو و خەتا وەم نەکەرن مەردم