بریتانیا چگونه از بدنامی خود برای جاسوسی و نفوذ بهره گرفته است؟

جاسوسی و نفوذ یکی از مباحث محوری و اصلی در حوزه جنگ‌های ترکیبی در حال حاضر محسوب می‌شود که در محافل دانشگاهی و آکادمیک و همچنین در حوزه سیاست میدانی نظرات قابل توجهی را به خود معطوف کرده است.

اما اگر تصور می‌کنید جاسوس‌ها فورا شناخته می‌شوند کاملا در اشتباهید! در این مطلب به شیوه جاسوسی و نفوذ بریتانیا در هند و ایران خواهیم پرداخت و به شما نشان می‌دهیم چگونه استعمار جاسوسان خود را به کار می‌گیرد و یا در نظام‌های سیاسی نفوذ می‌کند.

از آنجا که استعمار، به صورت مشخص بریتانیا، نزد کشورهای مستعمره دارای وجهه‌ای مخدوش شده و بی‌اعتبار است و از سوی دیگر نفوذ و اثرگذاری بر فرآیندهای داخلی و خارجی کشورها یکی از بدیهیات برای تحصیل و تعقیب منافع ملی محسوب می‌شوند، سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیایی نیز به این امر توجه کرده‌اند و در دوره نبردهای استقلال در مستعمرات و حتی پس از استقلال آن‌ها تلاش کرده‌اند تا به طرق مختلف نفوذ خود را در این کشورها حفظ کنند.

بریتانیایی‌ها همواره نشان داده‌اند روانشناسان خوبی هستند و با استفاده از این مهارت سیاست‌های استعماری و توسعه طلبانه خود را به پیش برده‌اند. در اواسط دهه ۱۸۵۰ میلادی که جنبش استقلال طلبی در هندوستان آغاز شد بریتانیایی‌ها با استفاده از بدنامی خود جاسوس‌ها و عوامل خود را در جرگه وطن پرستان و آن هم آن دسته تندرو وارد این جنبش کردند.

استدلال سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا این بود که عوامل و نفوذی‌های بریتانیایی می‌توانند با استفاده از بدنامی بریتانیا دولتمردان و شخصیت‌های مستقل را به انواع مختلف به بریتانیا منتسب نموده و به قول خودشان آن‌ها را در افکار عمومی غده‌های چرکین استعمار نشان بدهند.

اسناد موجود در دیوان هند نشان می‌دهند حداقل ۱۰ شخصیت ملی گرا و تند رو و همچنین شش نشریه ملی گرای هندی که در ظاهر با استعمار بریتانیا مبارزه می‌کرده‌اند هدفشان طرد کردن جنبش‌های ملی گرا و یا شخصیت‌های استقلال طلب با اتهام انگلیسی بودن و یا جاسوس بودن است.

با توجه به وجود احساسات روانی ضد استعماری قوی در هند، نمادهایی مانند ظاهر فرد، علائم و نشانه‌ها و کلیدواژگانی که از سوی جاسوسان مورد استفاده قرار می‌گرفت آن‌هایی بود که بیشترین تأثیر را بر مردم هند می‌گذاشت.

در همین راستا، ادبیات مورد استفاده علیه شخصیت‌ها و جنبش‌های مستقل ادبیات ضد استعماری بود که از طریق آن شخصیت‌ها و جریان‌های ضد استعماری لجن کِشی می‌شدند و بدین ترتیب استعمار از این طریق سیاست‌های خود را پیاده می‌کرد.

یکی از شگردهای جریان‌های وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا حمله دسته جمعی و هیاهوی تبلیغاتی علیه شخصیت‌ها بوده است. پژوهشی که در سال ۲۰۱۴ در برمه منتشر شد نشان داد در ۱۰ مورد حمله دسته جمعی و هیاهوی تبلیغاتی علیه چند شخصیت مستقل توسط افراد و نشریه‌هایی صورت گرفت که در پشت پرده به سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا وابسته بودند.

اما در ایران چگونه بود؟

در ایران در دوره قاجار به صورت پراکنده از این شیوه استفاده می‌شد؛ اما پس از جنبش مشروطه این سیاست به صورت جدی در دستور کار سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا قرار گرفت.

بریتانیایی‌ها تلاش می‌کردند تا از طریق جذب افراد محلی که ویژگی‌های ضد استعماری ظاهری داشتند شخصیت‌های مستقل و ضد استعماری واقعی را هدف ترور تبلیغاتی خود قرار دهند. این امر در جنبش ملی شدن صنعت نفت نیز در دستور کار قرار گرفت اما با توجه به اینکه خود مسئله نفت عامل اساسی در قیام ضد استعماری بود توفیق چندانی به دست نیاورد.

اما در خصوص دوران دولت مصدق یک نمونه وجود دارد که نشان می‌دهد بریتانیا افرادی را که دارای سوابق وابستگی به این کشور بوده‌اند را رها کرده بود و به سراغ شخصیت‌ها و جریان‌هایی رفت که ویژگی ضد استعماری داشتند. هومن، معاون وزیر دربار، در دیدار با پایمن یکی از اعضای سفارت بریتانیا در تهران از سفارت این کشور گلایه می‌کند که بریتانیا دوستداران خود را (جریانی که آشکارا وابسته به بریتانیا بود) را تنها گذشته و از نفوذ خود برای ساقط کردن مصدق استفاده نمی‌کند.

این امر نشان می‌دهد بریتانیایی‌ها برای ساقط کردن مصدق به سراغ جریان‌های سوخته و رسوا شده نرفتند بلکه به دنبال جریان‌هایی بودند که بتوانند بر روند جریانات تأثیر بگذارند.

به عنوان نمونه برخی اسناد حکایت از این دارند که پول‌هایی در میان جریان‌های مذهبی توزیع شد تا مصدق را به عنوان فردی ضد دین معرفی کنند و از سوی دیگر پول‌های دیگری در میان جریان‌های چپ توزیع شد که مصدق را اشراف زاده بورژوازی و وابسته به استعمار معرفی می‌کردند در حالیکه در خارج از ایران چنین تبلیغ می‌شد که مصدق به دنبال فضا دادن به کمونیست‌ها است.در نهایت دولت مصدق به دست عوامل بریتانیایی ساقط شد که در ظاهر ملی‌گراترین افراد بودند؛ رجوع شود به نقش بازار و تحولات عملیات آژاکس.

در مجموع دو مثال هند و ایران نشان می‌دهند عوامل و وابستگان استعمار به صورت ظاهرالصلاح‌ترین افراد در می‌آیند و شخصیت‌های مستقل و مترقی را منکوب می‌کنند. در دوره رژیم بعث عراق نیز موساد تحت اموزش بریتانیایی‌ها این سیاست‌ها را در مورد رژیم بعث پیاده کرد و با توجه به ویژگی اسرائیل ستیزی شدید صدام حسین، بسیاری از شخصیت‌های ملی و مستقل تحت عنوان جواسیس اسرائیل و یا بریتانیا و یا وابسته به غرب اعدام شدند در حالیکه اتهام بسیاری از آن‌ها درست نبوده است (رجوع شود به کتاب جمهوری وحشت، سیاست عراق امروز، نوشته سمیر خلیل، ترجمه احمد تدین).

در دوران صدام حملات دسته جمعی رسانه‌ای و مطبوعاتی به شخصیت‌های مستقل و ضد استبداد صدام با به کار بردن عناوینی چون جاسوس اسرائیل، وابسته به غرب و… به وفور انجام شد.

تجربه گذشته بریتانیا و اسرائیل نشان می‌دهد نخستین انگشت اتهام باید به سمت تندرو‌ترین افراد در هیاهوهای تبلیغاتی باشد؛ زیرا بهترین شیوه برای سرکوب منتقدین و شخصیت‌های مستقل استفاده از استراتژی بدنامی است.

از دیگر کارکردهای این شیوه از بین بردن انسجام ملی و اجتماعی ملت‌ها است که بر اثر رویه‌های غالب این چنینی با یکدیگر درگیر می‌شوند و نتیجه بدتر از ان این است که پس از چندی این رویه شیوه غالب می‌شود و حتی وطن پرستان واقعی را نیز به درون این مرداب می‌کشد و به صورت یک رویه رسمی و متعارف در می‌آید و همگی با هم در خدمت استعمار قرار می‌گیرند.

سرچشمه

کوردیش دیپلماسی