دلیل دعوت گزینشی کوردها و حیلەگری ناپلئون

د. پژواک کوکبیان

حیات سیاسی و اجتماعی در جغرافیای ایران همواره متشنج بودە و دلیل عمده آن عدم تمکین قوم فارس درقدرت بە پذیرش واقعیت انسانی موجود بوده است. مرکزگرایان هیچگاه آماده مشارکت منصفانه در این سرزمین نبودەاند لذا به تاکتیک و حیل متوسل شدەاند و از روش‌های گوناگون برای تضییع، تسلیم و استثمار و استعمار ملل ساکن در این جغرافیا بهره بردەاند. یکی از برنامه‌های مورداستفاده، استراتژی تجزیه نیروهای سیاسی و مردمی می‌باشد. یک تاکتیک این استراتژی حیلەگرانه دعوت گزینشی از فعالان سیاسی و ملی موجود می‌باشد. به عبارت دیگر، استراتژی تجزیه و احتلال نیروی کوردها با استفاده از تاکتیک دعوت و مشارکت موقتی گزینشی است.

در تاریخ ۱۲ فوریه ۲۰۲۳، در اتاق “ویژگی های رهبری در گذار انقلابی با دکتر علی افشاری” محمد منظرپور هدف حقیقی دعوت از مخالفان را در جلسات ایرانیان و بالخصوص نشست جرج تاون با نقل قولی از رفتار ناپلئون با مخالف خود آشکار کرد(فایل پانوشت) .

استعاره‌ ژنرال ناپلئون و دعوت گزینشی از نیروهای سیاسی

در این گفتگوی یازده ساعته، منظرپور تصریح می‌کند، “در جنگ‌های ناپلئون همیشه فرماندەای همراه وی بود که سایر ژنرال‌ها مطلع بودند که ناپلئون از وی بیزار و به شدت تنفر دارد. اما همواره در معیت ناپلئون و همراه اردوگاه وی در رکاب ناپلئون دیده می‌شد. یکبار یکی از ژنرال‌های معتمد از ناپلئون پرسش می‌کند که با وجود تنفر از آن ژنرال چرا همیشه وی را کنار خود در رکاب دارد. ناپلئون در جواب گفت من ترجیح می‌دهم که کسی که ادرار می‌کند داخل چادر جلو چشم خودم ادرار کند تا بیرون چادر، به چادر هرجورخواست ادرار کند”.
منظرپور در ادامه تصریح می‌کند که بعضی از نمایندگان اردوگاهی و اپوزیسیون را اگر درکنار خود و مدعو در جلسات و کنفرانس‌ها نداشتە باشیم، بیرون از حلقه ما بسیار تاثیرات سهمگین و وحشتناکی خواهند داشت(در اینجا مقصود آقای مهتدی بوده زیراکه هیچکدام از هفت نفر دیگر به اندازه جنبش کوردستان ظرفیت تخریب ندارد) لذا هدف از دعوت اجازه بازی و فرصت جهت امکان لانسه است. آن‌ها از جنبش کوردستان بیزار هستند همانطور که ناپلئون از ژنرالش بیزار بود، آن‌ها جنبش کوردستان را فریز و آچمز می‌طلبند. در واقع استراتژی مطرح‌شده توسط آقای منظرپور، آینه سیاست ایران در قبال مخالفان خود است که با دعوت از یک گروه از آنها و دررکاب گذاردن یکی از جریان‌های سیاسی عملا هم تهدید اتحاد مخالفان باهم را خنثی می‌کند هم همواره مخالفان را در یک جنگ درون‌گروهی و تفرقه معرفتی در قبال دشمن نگه می‌دارد. تفرقه معرفتی به این معنی است که مخالفان نمی‌توانند سر این مساله که طرف ایرانی دوست است یا دشمن، متفق شوند زیرا در حالت عدم قطعیت قرار دارند. ایشان غیرمستقیم اذعان کرد که دعوت از مخالفان عملا جلوگیری از ادرار آن‌ها بر پروژه بازتولید ایران متمرکز می‌باشد.
درواقع، ایرانی‌ها در حال خرید زمان و فرصت می‌باشند تا نیروهای خود را تجمیع و متحد کنند و درهمان زمان جبهه مقابل خود را آشفته، پریشان، فلج و متفرق نگه دارند. آن‌ها در پس پرده، مشغول تنظیم منشور ایرانیان، قانون سلطنت، مضحکه حقوق شهروندی و یارگیری و لابی با قدرت‌های خارجی می‌باشند.
هرزمان مخالف شما، همه نیروهای کمپ مقابل را دعوت نکرد، هدف ایجاد تفرقه و فلج سیاسی طرف مقابل است و از یاد نباید برد که جنگ سیاسی یعنی فلج نمودن و ناکارآمد کردن دشمن مقابل.
آمریکا پیش از جنگ عراق برای تشکیل یک جبهه واحد با وجود اختلاف میان دو حزب باشور، بواسطه مادلین آلبرایت دو نیروی رقیب را آشتی داد و حماسەای نظامی رخ داد که ارتش عراق کمتر از سی روز شکست خورد.


دیپلماسی استعماری
دررابطه با سرزمین و حق کوردها، تمام پروژه ایرانی‌ها در تمام تاریخ مکتوب یک صدسال پیش، ایجاد تفرقه و تجزیه در اتحاد نیروهای کوردستان بوده است.
این سیاست ایران حتی در قبال گروه‌های اسلامی افغانستان، کوردستان عراق و عملا هر میدان عمل ایرانی‌ها برقرار بوده است. برای نمونه، ایران به دو گروه اسلامی باشور همزمان کمک می‌کند، ولی هنگام مذاکرات و نشست‌ها، فقط یکی از آن‌ها را دعوت می‌کند، تا آن‌ها هیچگاه نتوانند برسر یک موضع متحد توافق داشتە باشند و همیشه در حالت گیجی و سردرگمی باقی بمانند. هدف فلج کردن این گروه‌ها، همگی باهم است و هیچگاه هدف ارائه راه حل نیست. زلمای خلیلزاد در کتاب فرستاده، بارها اشاره می‌کند که ایران همواره از ایجاد هرگونه اتحاد اتنیکی،قومی و دینی در همسایگی خود هراس دارد، اگر هرکدام از اتنیک و ملت‌های همسایه ایران، یک واحد همگن و یکدست (اتنیکی، ملی، دینی) تشکیل بدهند، حتی بدون نفت، قدرتی برتر از ایران(واحد سیاسی وصل‌پینە شده)خواهد شد.
نحله این استراتژی تجزیه مذاکرە‌کننده، یک سنت انگلیسی است.

حوالی سال ۱۹۰۱ میلادی، سرزمین بنگال قبله مبارزات آزادیبخش برضداستعمار بریتانیا در شبه قاره هند بود، و برای شکست مبارزات آزادیبخش، بریتانیا جمعیت و نیروهای سیاسی را بر اساس افتراقات مذهبی همواره تجزیه می‌کرد. این ایجاد دودستگی و مذاکره با یک گروه و تحریم گروه دیگر در نهایت منجر به تقسیم بنگال در سال ۱۹۰٥ شد که منجر به ایجاد دو کشور بنگال شرقی و بنگال غربی می‌شود. در حالی که بنگال غربی اکنون در هند قرار دارد؛ بنگال شرقی به پاکستان شرقی ملحق شد و مجددا در سال ۱۹۷۱ پس از یک کشمکش بسیار بەجهت استقلال با پاکستان غربی (پاکستان فعلی) به کشور مستقل بنگلادش تبدیل شد.

آری، در سالهای پایانی استعمار بریتانیا در شبه قاره هند، ارتش انگلیسی متوجه شد که سربازان هندو و مسلمان علیه استعمار متحد و باهم مبارزه می کنند. این امر بریتانیا را مستاصل کرد و آنها را وادار کرد که تصمیم بگیرند دو ملت را با ایجاد شکاف بین اهالی شبه قاره چنان متفرق کردند که در نهایت ملت هند دوپاره شد.

نیروها و گروه‌های فعال سیاسی ایرانی مرکزگرا همواره با نیت متلاشی نمودن رقیبان سیاسی خود، در بهترین حالت، قصد فراهم نمودن پیادە‌نظام جهت اخذ بیعت و وکالت سیاسی در قالب، وحدت کلمه و وکالت بە پادشاه می‌باشند.
استقبال رسانەای و مشارکت دادن در گردهمایی به صورت گزینشی در نهایت منجر به فلج و تجزیه جنبش کوردستان در سطح لایه‌های حزبی و سازمانی شده است و به نیروی مقابل زمان جهت تسلیح و بازتولید ساختارهای استبدادی، مرکزگرا و استعماری داده است.

کوردستان هیچگونه راه‌حلی، بجز ائتلاف درون‌گروهی و ایجاد جبهه کوردستانی پیش‌رو ندارد.

آدرس کلا‌ب‌هاوسی اتاق مزبور

https://www.clubhouse.com/room/MEenYoZ2

فایل صوتی پیوست

https://www.youtube.com/watch?v=dYoNopFoGaU
فایل کامل گفتگو
https://www.youtube.com/watch?v=I2NRwuoG6bk&t=40284s

سرچشمه