اسلام بدیل خدا/خلیفه

برزو احمدی

اسلام بدیل سیاسی حاکمیت دو وجهی خدا/خلیفه است

1. دین در تعریف شهرستانی:

«دین عبارت از اطاعت و تسلیم است – یعنی فرمانبرداری کردن و گردن نهادن بحکم».

میتوان از “دین” معنای راه و روش سازماندهی یک جامعه سیاسی یا همان بدیل سیاسی و “حکم” بمعنی تصمیمات سازمانی و یا مصوبات الزام‌آور مشابه قانون برداشت کرد.

این برداشت بوسیله‌ی سخنی از زبان محمد بن عبدالله تایید میگردد (گفتاورد 1). «بدبخت و زیانکار نیست هیچ مردی از مشورت کردن و نیکبخت نشود و نفع نیابد هیچ مردی بکار کردن باستقلال با رای خود»

این گفته‌ی محمد اگر مطابق واقعیت باشد، زمانی بیان گشته که هنوز پایه‌های قدرتش تحکیم نیافته‌اند. در غیر اینصورت شکل دستوری و فرمانی بخود میگرفت، نه بیانی پنددهی. به بیان امروز، نواندیشی و دگراندیشی دستکم مورد قبول و تایید وی نیست. مطمئنا در ایام کسب قدرت حکمرانی و اجرائی، محمد فرد نواندیش و یا دگراندیش را با مجازاتهای سنگین روبرو کرده است. چون سرپیچی از فرامین محمد همانا نافرمانی از الله هم محسوب میشده است.

این بدیل اجتماعی/ سیاسی قریشی دو وجه توامان دارد. یک وجه قدسی آن که نبوت نامیده‌اند . و وجه دیگر آن حاکمیت سیاسی است که بطور متناوب امامت و خلافت عنوانگذاری کرده‌اند (گفتاور 3 و 4 و 5 …).

این آمیختگی نبوت (حاکمیت الله) و خلافت (حاکمیت بشر قریشی) اجرائی کردن مقولات مدرن همچون سکولاریسم و دمکراسی و امثالهم محال میسازد. مردم تحت حاکمیت دوگانه‌ی خدا/خلیفه زندگی میکنند. ترس و تبعیت و تعبد از فرامین و احکام خدا/خلیفه بندگی دوگانه‌ای به مردمان تحت حاکمیت تحمیل می‌نمایند.

در دنیای امروز، تنها راه برونرفت از این حاکمیت دو نهادی، فردیزه کردن دین است. به بیان دیگر، دین بایستی صرفا راه و روشی برای عبادت و راز و نیاز میان بنده و خالق باشد. نه اینکه بنده‌ی مذهب در عین حال شهروندی با ملاحظات و پیش‌شرطهای مذهبی، دخالتگر و ذی نفوذ در اداره‌ی امورات جامعه سیاسی و سیاست باشد. تحصیلات مذهبی و خطبه‌دهی و بطور کلی پرورش و آموزش ملا و مفتی و مرجع مذهبی در هر سطحی، بایستی از حوزه‌ی مذاهب حذف گردند. و بجای آن، افرادی که امورات مراکز مذهبی بعهده دارند از تحصیلات مرتبط علمی برخوردار باشند.

2. منشا افکار و ابتکارات محمد بن عبدالله تحت نام دین:

دکتر عبدلکریم سروش در صفحه‌ی 58 کتاب اخلاق خدایان در باره‌ی مضمون و محتوای اسلام چنین آورده است: «مورخان و فقها گفته‌اند 99 درصد احکام اجتماعی اسلام، امضایی‌اند و در جامعه‌ی عربی سابقه داشته‌اند. یعنی پیامبر بر همان آدابی که در جامعه‌ی عربی جاری بوده، صحه گذاشته و بدان‌ها مشروعیت بخشیده و با تغییرات و تعدیلاتی، به درون شرع اسلام آورده است.» تصویر صفحه‌ی مربوطه پیوست است.

گفتاورد 6 موید مدعای سروش میباشد.

3. اهداف محمد و مقصد اسلام:

ادعای جهانی بودن دین اسلام ادعایی فاقد سند در دوران تکوین و نضج اسلام میباشد. همه‌ی گفتاوردهای زیرین مستند آنند که اسلام در وهله اول برای قریش و از آن قریش ابداع و انشاء گشته و بعدها در میان اعراب بطور عام ریشه دوانده است. و چنین بنظر میرسد که اسلام بتدریج بعنوان محصول فکری و دین آسمانی امت و ملت عرب از سوی اعراب پذیرفته شده باشد.

4. رهبریت نظام دوگانه‌ی خدا/خلیفه:

همینطور گفتاوردهای زیر جای کمترین شکی باقی نمی‌گذارند که رهبریت نظام دوگانه‌ی خدا/خلیفه باید از آن اهل قریش باشد. تنها اختلاف آنست حاکم امام باشد یا خلیفه. از نگاه طایفه‌ی بنی هاشم، حاکمیت مسلمانان حق مسلم خانواده‌ی محمد بن عبدالله و اخلافش یعنی فرزندان دخترش فاطمه و نسلهای مابعد بطور مورثی میباشد. و از نگاه بنی امیه و سایر طوایف قریش، حاکم بایستی خلیفه‌ای شایسته باشد که امت مسلمان با وی بیعت نمایند. و بیعت هم به زبان امروزی گزینش شخصی مورد اعتماد و توافق طوایف قریش بطور عام و مردم بنی امیه و خانواده‌ی ابو سفیان بطور اخص محسوب میشده است.

نگارنده سندی در میان متون قدیمی همچون تاریخ طبری، مربوط به دوران ظهور دال بر جهانی بودن دین اسلام نیافته‌ام. در تاریخ طبری از عمر بن خطاب و سایر بزرگان قبیله قریش بکرات نقل شده که نه حاکم (خلیفه یا امام) مسلمانان و نه مفسر قرآن اکیدا نباید غیر قریشی باشد. شاید بهمین دلیل، بزرگان مذهبی که غالبا سردمدار گروههای اجتماعاتی از کوردان هم هستند، دستکم در میان کوردان از طریق شجرنامه، خودشان را از نسل محمد بن عبدالله و سایر سران مذهبی/سیاسی طوایف قریشی میدانند. و به پشتوانه‌ی همان خویشاوندی برای عهده‌داری امورات مذهبی و تفسیر و تعبییر آیات قرآن و همینطور رهبری مسلمانان کسب اعتبار میکنند.

5. عناصر تمدنی:

در واقع در زمان خلافت عمر بن خطاب عناصر تمدنی همچون آمار گیری، ترتیب دادن دیوان حسابرسی و استفاده‌ی رسمی از سالنمامه و تاریخ نگاری و نظایر اینها وارد زیست اجتماعی/سیاسی طوائف قریش میشوند. و مبانی فکری و روشهای اجرائی آن عناصر هم از نظامهای همسایه تقلید و کپی برداری میکنند. سندی دال براینکه قرآن منشا و منبع ظهور و نهادینه شدن عناصر تمدنی در دهه‌های اولیه‌ی ابتدای برآمدن اسلام دیده نشده است. و همانطور امیر مومنان وقت، عمر بن خطاب بر آن تاکید میورزد، بدویان ریشه عرب و مایه‌ی اسلامند (گفتاورد 6). دوران ماقبل اسلام به دوران جاهلیت موسوم گشته است. این بدین معناست که اسلام نامی دیگر برای میراث بدویان همانا داشته و پنداشته‌های دوران جاهلیت میباشد.

خلاصه اینکه، اسلام و نظامهای متاثر از اسلام با دو پایه‌ی قرآن و سنت هنوز هم سالهای نوری زیادی با تمدن در معنای دانایان گووران (کووردان) فاصله دارد. میتوان منابع و موارد پرشماری میتوان به گفتاوردهای زیر افزود. فکر کنم برای انسانهای فهیم، این شمار اسناد کفایت کسب تصویری روشن از وقایع و واقعیت‌های مربوط به اسلام و ظهور اسلام بدهند. نکته‌ای که بایستی بدان توجه خاص مبذول گردد، صفت “اسلامی است که ربط چندانی به اسلام مبتنی بر قرآن و سنت ندارد. آنچه برچسب اسلامی برخود میگیرد اساسا دزدی و غصب میباشد. برای نمونه، طب اسلامی، فلسفه‌ی اسلامی، حکمت اسلامی، معماری اسلامی و امثالهم ناشی از قرآن و سنت دو مجرای معرفتی اسلام نیستند. به بیان دیگر، ابداعات و ابتکارات اشخاصی که پیرو اسلام را نمیتوان برچسب اسلامی زد، چون آنها به دانستنیهای حاصل از مذهبش که برای انجام فرایض و مرسومات مذهبی بکار میگیرد، ربطی ندارند.

برزو احمدی

20 ژانویه 2025 م.

*******************************************

گفتارودهائی از منابع مورد استفاده

*******************************************

گفتاورد 1 – بدان که تقسیم چنانست که قسمت کنم اهل عالم را باهل دین‌ها و اهل بدعتها چه کس از نوع آدمی بمذهبی قرارداد یا بقولی اعتقاد کرد، آن قرارداد و اعتقاد را یا از کسی پذیرفته است، یا با رای خود مقرر ساخته،

اول را از غیری آموخته و پذیرفته، مسلم و مطیع گوئیم، زیرا که دین عبارت از اطاعت و تسلیم است – یعنی فرمانبرداری کردن و گردن نهادن بحکم.

و اگر با رای خود مذهبی پرداخته، او را مبتدع خوانیم، و حدیث پیغمبر است – صلی الله علیه و سلم -: ما شقی امرو عن مشوره، و لا سعد باستبداده برای ( یعنی بدبخت و زیانکار نیست هیچ مردی از مشورت کردن و نیکبخت نشود و نفع نیابد هیچ مردی بکار کردن باستقلال با رای خود) (ترجمه توضیح الملل ملل و نحل شهرستانی، ص 57 و 58).

————————————

گفتاورد 2 – ابو جعفر گوید: عمر نخستین کس بود که تاریخ نهاد و تاریخ نوشت و این، چنانکه در روایت محمدبن عمر آمده به سال شانزدهم هجرت و ماه ربیع الاول بود … ( ترجمه تاریخ طبری جلد پنجم، ص 2045)

———————————————-

گفتاورد 3 – عمر بن خطاب: مرا دو یار بوده که به راهی رفته‌اند اگر مخالفت آنها کنم خلافکار باشم بخدا برکت دنیا و امید ثواب آخرت را بر اعمال خویش به سبب محمد صلی الله علیه و سلم داریم که مایه شرف ماست و قوم وی اشرف عربانند و هر که به او نزدیکتر شریفتر. عربان شرف از پیمبر خدا یافته‌اند، … ( ترجمه تاریخ طبری جلد پنجم، ص 2047)

————————————–

گفتاورد 4 – عمر بن خطاب به قریشی ها:

خدا شما را که چیزی نبودید برای خویش و عبادت خویش آفرید، …

شما را مخلوق معتبر خویش کرد و مطیع چیزی جز خویش نکرد و هر چه را در آسمانها و زمین هست مسخر شما کرد و نعمتهای عیان و نها خویش را بشما داد و بدشت و دریا برنشاند و از برکات روزی داد مگر سپاسگزاری کنید، بشما گوش و چشم داد، بعضی نعمتهای خدا عام بنی آدم است . بعضی را خاص اهل دین شما کرد.

این زمین را بشما سپرده‌اند که بر مردمش تسلط یافته‌اید خدا دینتان را ظفر داد و بیرون دین شما جز دو امت مخالفت نمانده که یکی بخدمت اسلام و مسلمانان در است و کار شما می‌کند که لوازم معاش و حاصل رنج و عرق جبینشان را می‌گیرند: زحمت آنها می‌برند و منفعت شما می‌برید.( ترجمه تاریخ طبری جلد پنجم، ص 2053)

و امت دیگر شب و روز منتظر حوادث خدا و سطوت اوست و خدا دلهایشان را از ترس آکنده است پناهگاهی ندارند که آنجا روند و مقری ندارند که در آن محفوظ مانند، سپاههای خدا عزوجل به آنها تاخته و به عرصه آنها فرود آمده با معاش مرفه و مال فراوان و فرستادگان پیاپی و حفاظت مرزها، باذن خدای و عافیت جلیل عال که این امت از آغاز اسلام بهتر از آن نبوده، و حمد خدای، با فتوح بزرگ در هر دیار، و با این همه نعمت که شمار آن نتوان کرد و مقدار آن نتوان دانست و ادای حق آن نتوان کرد.

و هم او به محمد صلی الله علیه و سلم فرمود: بیاد آرید که در این سرزمین اندک و زبون بودید. اگر آنوقت که زبون بودید و از برکات دنیا محروم بودید، براه حق می‌رفتید و بدان خوشدل بودید و معرفت خدا و دین خدا داشتید و بسبب آن امید خیر پس از مرگ داشتید، باز چیزی بود، اما چنان بودید که معاشتان از همه کسان سختتر بود و جهلتان بخدا از همه راسختر بود. اگر این نعمت که خدایتان نصیب کرد برای دنیایتان جز این فاید نداشت که مایه اطمینان آخرت است که همه آنجا می‌روند و هماچنان در تنگی معاش بودید، حق بود که بدان سخت دلبسته باشید و آن را بر دینهای دیگر غلبه دهید، چه رسد به اینکه برکت دنیا و حرمت آخرت را برای شما هر کدامتان باهم بخواهد فراهم آورده است. ( ترجمه تاریخ طبری جلد پنجم، ص 2054)

—————————-

گفتاورد 5 – عمر خطاب به ابن عباس: میدانی از پس پیمبر چه چیز مومنان را از بنی هاشم باز داشت؟

خوش نداشتنند که نبوت و خلافت در شما فراهم آید و بر قوم خویش ببالید، قریش برای خویش برگزید و به جا کرد و موفق بود. ( ترجمه تاریخ طبری جلد پنجم، ص 2060 و 2061)

—————————–

گفتاورد 6 – عمر بن خطاب: بدویان که ریشه عرب و مایه اسلامند ( تاریخ طبری، جلد پنجم، ص 2065)

————————————–

گفتاورد 7 – عثمان بن عفان: خدا را حمد میکنم و از او یاری میجویم و بدو ایمان دارم و به وی توکل میکنم و شهادت میدهم که خدایی جز خدای یگانه نیست که یکتاست و بیشریک. و اینکه محمد بنده و فرستاده اوست که او را با هدایت و دین حق فرستاده تا بر همه دینها غلبه یابد و گرچه مشرکان نخواهند. (ترجمه تاریخ طبری جلد ششم، ص 2264)

————————————–

گفتاورد 8 – حبیب بن مظاهر خطاب به قره بن قیس: این مرد (منظور حسین بن علی) را که خدا بوسیله پدرانش ما و ترا حرمت بخشید یاری کن (ترجمه تاریخ طبری، جلد هفتم، ص 3004 و 3005)

————————————

گفتاورد 9 – علی بن حسین به نقل از سخنان پدرش خطاب به یارانش:

ستایش خدای تبارک و تعالی می‌گویم، ستایش نیکو، و او را برگشایش و سختی حمد می‌کنم، خدایا حمد تو می‌کنم که ما را به پیمبری کرامت دادی و قرآن را به ما یاد دادی و به کار دین دانا کردی، گوش و چشم و دلمان بخشیدی و جزو مشرکانمان نکردی. یارانی شایسته تر و بهتر از یارانم نمی شناسم و خاندانی از خاندان خودم نکوتر و خویشدوست تر. (ترجمه تاریخ طبری، جلد هفتم، ص 3014)

—————————————

گفتاورد 10 – و بعد از زمان خلافت آن امام (منظور علی بن ابیطالب است) ارباب اختلاف دو گروه شدند جمعی در امامت اختلاف کردند، و طایفه یی در اصول. و اختلاف در امامت بر دو وجه شد: یکی آنکه گفتند: امامت باتفاق و اختیار امت است. دویم آنکه گفتند بنص و تعیین است (یعنی تصریح فرمودن و معین ساختن وی – صلی الله علیه و سلم). پس کسی که قائل شد بآنکه امامت باتفاق مردم ثابت میشود، بروی لازم آید که باتفاق تمام امت یا فوجی معتبر از امت مقرر شود و اتفاق تمام امت وقتی شود که آن شخص قریشی باشد بمذهب بعضی یا هاشمی بمذهب بعضی دیگر با شرطهای دیگر که بعد از این در کتاب مذکور خواهد شد (ترجمه توضیح الملل ملل و نحل شهرستانی، ص 42).

————————————————-

گفتاورد 11 – اختلاف سیوم: در وقت انتقال پیکر و وصال روح مطهر آن سرور صلی الله علیه و سلم بعالم قدس آن بود که (فاروق حق و صواب امیرالمومنین) عمر خطاب را – رضی الله عنه – کمال محبت و عشق در شورش و اضطراب آورده بر آن داشت که فرمود: هر که بگوید حضرت رسالت پناه مرده او را بشمشیر جانگزای بگذرانم که نه چنین است بلکه حق تعالی آن سرور را بآسمان برده چنانچه عیسی را – علی نبینا و علیه السلام- (ترجمه توضیح الملل ملل و نحل شهرستانی، ص 36).

در ادامه‌ی پاراگراف بالا آمده:

و صدیق (هدایت رفیق رضوان الله علیه علیه دفع آن هیبت نموده فرمود که هر کرا روی پرستش بجانب محمد بود، محمد سفر کرده و نقل نمود؛ و آنرا که روی عبادت به آفریدگار محمد درست است، پس آفریدگار محمد زنده است باقی که فنا و زوال از ساحت همیشگی وجود او محروم است یعنی هرگز نمیرد.

بیت

حی ازلی بذوالجلالی // فرد ابدی بلایزالی

و این آیت برخواند که: و مامحمد الارسول قد خلت من قبله الرسل، افان‌مان او قتل انقلبتم علی اعقابکم (یعنی نیست محمد مگر فرستاده ای، بتحقیق که گذشته اند پیش از وی پیغمبران، پس اگر وفات یابد محمد یا کشته شود، بر میگردید شما بر پاشنه‌های خود – یعین بمردن و شهید شدن او شما از دین بر میگردید) (ترجمه توضیح الملل ملل و نحل شهرستانی، ص 36 و 37).

——————————————

گفتاورد 12 – فاروق رضی الله عنه می گوید که گویا بآن ملهم شده بود که که خبر از غیب گفت؛ پس پیش از آنکه از انصار کسی بسخن در آید، من دست دراز کردم و با صدیق (منظور ابوبکر) بیعت و فوج فوج مردم از اهل اسلام بیعت کردند و آن فتنه فرو نشست و جماعت انصار از آن دعوی خود را باز کشیدند. و سبب دفع فتنه انصار – رواست فرمودن صدیق شد از نبی مختار که فرموده است – صلی الله علیه و سلم: الائمه من قریش (یعنی امامان از قریش باشند)، و چون این بیعت در سقیفه بنی ساعده رواج یافت و انصار را آرام حاصل شد، هر دو امام اکرام با فوجی که بشرف بیعت مشرف شده بوند به مسجد نبوی باز آمدند و اصناف امت از کمال رغبت به بیعت آن امام ملت درآمدند، غیر از طایفه بنی هاشم و ابی سفیان از بنی امیه (ترجمه توضیح الملل ملل و نحل شهرستانی، ص 38).

—————————————-

گفتاورد 13 – و در ایام خلافت (این دو امام رهبر یعنی صدیق اکبر و) عمر – (رضی الله عنهما) – اختلاف بسیاری شد در مسائل میراث جد (که پدر پدر است) و برادران و کلاله (که نه فرزند دارد و نه پدر و بردار دارد) و در فدای انگشتان و دندان و در باب حدهای گناهانی که حکمی صریح در شان آن وارد نشده. و بزرگترین کاری که منظور (نظر همت اش) ایشان بود، جنگ با روم و غزای عجم بود. و قادر مطلق عرشا نه بسعی و اجتهاد (امیرالمومنین) عمر – رضی الله عنه – فتوحات بی اندازه میسر ساخت ( و دریاها و حصارها بر مسلمانان فتح شد) و اسیران و غنیمتهای بسیار بدست درآمد و دعوت دین محمدی – علی صاحبه افضل الصلوات- و آثار آن در ممالک عرب و عجم انتشار یافت و اصناف عرب و عجم در ملت اسلام انتظام بافتند و سرکشان ملوک فارس و عجم بفرمانبرداری گردن نهادند و خزاین ایشان بر لشکرهای اسلام قسمت شد(ترجمه توضیح الملل ملل و نحل شهرستانی، ص 39).

————————————–

گفتاورد 14 – موسی بن عقبه گوید: جمعی پیش عمر آمدند و گفتند: نانخور زیاد است و زندگی سخت، مقرری ما را بیفزای

عمر گفت: خودتان کرده اید، زنان مکرر برده اید و از مال خدا عزوجل خدمه گرفته اید (ترجمه تاریخ طبری، جلد پنجم، ص 2050).