برای نگارش تاریخ کُرد باید از تکیه بر حقایق بدیهی چشم پوشید و به دیرینه شناسی سکوت پرداخت. باید با دیرینه شناسی/باستان شناسی، تاریخ متمایز کُرد را از زیر گرد و غبار تاریخ ایرانیت، اسلامیت/عربیت و… بیرون کشید. باید با جاروی اندیشه، گرد و غبار و شاخ و برگِ اساطیرِ تاریخ ایرانیت و اسلامیت را از روی خزانه ی تاریخ کُرد، بزداییم. درحاشیه بودن ما از نظر سیاسی، بازتاب در حاشیه بودن ما در متون تاریخ است. متون تاریخی، کتیبه های شاهان فاتح است که چون ما در تاریخ، فاتح نبوده ایم، لاجرم سهمی نیز در این متوِن تاریخی نداریم. مورخان درباری چون بیهقی، رشیدالدین و… صرفا به کشورگشایی ها و کلان روایت های شاهان پرداخته اند، به همین دلیل عنوان کتاب های تاریخی، خداینامه، شاهنامه یا سیرالملوک و… است که آنهم چون ما کُردها، قوم فاتح و شاه نبوده ایم، سهمی در این متونِ تاریخی نیز نداریم. تاریخ نگاری غربی هم که در بالا اشاره کردیم: چه طور به نفع پارس ها و به ضرر ما (کُرد) درآمد. ما در متون تاریخی، فقط در حاشیه و پاورقی ها حضور داریم. برای نگاشتن متن مستقلی از تاریخ کُرد، باید هزاران حاشیه و پاورقی متونِ فاتحان را جمع کنیم تا بتوانیم متن مستقلی برای کُرد بنگاریم. بنابراین برای نگاشتن تاریخ کُرد نباید به چند منبع اکتفا کرد. نگاشتن متن تاریخی منحصر به خود و مستقل، کاری بس طاقت فرسا است و جور هندوستان خواهد. باید به شالوده شکنی متون فاتحان پرداخت و از پارادوکس ها، تناقضات، بد طینتی های متون آنها و برگرداندن تقابل های دوگانه¬ی متون تاریخی، هویت و تاریخ مستقلی برای کُردها کشف و بازیابی کرد. باید کُردها را از حاشیه ی تاریخ به متن درآورد، تا بتوانیم از حاشیه ی سیاست به متن/قدرت برسیم. احساس و اعتقاد به کُرد بودن در میان ما کُردها بسیار قوی است اما متاسفانه هیچ معرفت و علمی، پشتِ احساسِ کُرد بودنِ ما وجود ندارد. صرفا با علم تاریخ، احیای هویت و تاریخ متمایز کُرد است که احساس کُرد بودن به معرفت تبدیل می شود. باید غریزه ی کُرد بودن به معرفت و آگاهی تبدیل گردد.
نوشته های کُردها را می توان به دو بخش تقسیم کرد. اکثر نوشته های قدیمی تر و نویسندگان کلاسیک صرفا به تاریخ کُرد و ذکر رویدادها بدون پشتوانه ی اندیشه و تفکر می پردازند. اکثر روشنفکران و نویسندگان جوان تر امروزی هم، یا مشغول تحلیل های ژورنالیستی اند یا درگیرِ تفکر بی مکان و انتزاعيات هگل، هابرماس، مارکس و فوکو هستند. این دو رویکرد زمانی به درد می خورند که با هم باشند. در صورتی که نتوان سنتزی از ذکر رویداد تاریخی و اندیشه های فلسفی به دست دهیم، اندیشه ی ما محدود به ذكر رویدادها، تکرار مکررات تاریخی و اندیشه ی لامکان انتزاعی خواهد شد. من در کتابخانه ها کتب زیادی تحت عنوان پرطمطراق تاریخ کُرد و کُردستان که بر روی جلدشان خودنمایی می کرد، دیدم اما دریغ و افسوس که جز ذکر حوادث عشایری که مربوط به هر قومی می باشد و جز ذکر رویداد تاریخی که می توان در هرکتابی آنرا خواند، چیزی در این کتاب ها نیافتم. این کتب که اکثرا به تاریخ ایلات و عشایر پرداخته اند، در واقع به حوادث تاریخی پرداخته اند و نتوانسته اند از ذکر رویدادها، فراتر روند. معرفت تاریخی به قول درویزن، «تفهم» است. تاریخ، رابطه ای میان سوژه و ابژه است، سوژه ای که خود، در درون تاریخ می زید. حوادث تاریخی، هستی ای بیرونی دارند و در ذهنِ مؤلف است که درونی می گردند و صاحب اندیشه می شوند. کار مورخ، نه علمی بلکه تفسیری و تفهمی است. فهم، تحقیقی تاریخی است نه تصویری عینی از آنچه که روی داده است. فهم، بازسازی تصویر و تفسیر ما از حوادث است. تاریخ به حوادث و ذکر رویداد نمی پردازد، تاریخ به قول کالینگوود: به افعال می پردازد، یعنی افعالی که نیت و اندیشه ای در پشت آنهاست. تاریخ به افعال سیاسی می پردازد، نه به کردارهای غریزی عشایر! تاریخِ ایل و عشیره، تاریخ بی تاریخیِ کُردستان است. کردارهای عشایر نه کُنش، بلکه واکنش است و ماده ی بی روحی است که هیچ صورت اندیشه ای بر آن نقش نبسته است. بنابراین بررسی ایلات و عشایر، فقط ذکر رویدادها و تکرار مکررات است در حالیکه تاریخ با مفاهیم و معرفت سر و کار دارد نه با غریزه! تاریخ، همان نیت و کردارهای هدفمند است، حتی اگر به مرحله ی ابراز و نتیجه نرسیده باشد. تاریخ همان فهمیدن «علل» کنش ها و واکنش ها است.
وقتی نوشته های مدرن تر که در مورد کُردها نگاشته شده است را مطالعه می کنید، می فهمید که یا تحلیل هایی ژرونالیستی است یا اکثر آن مربوط به اندیشه های هابرماس، پوپر و گفتمان و مارکس است. در این شکی نیست که ما بدون اندیشه های غربی، کوریم و امکان هیچگونه تحلیلی از تاریخ برای ما مقدور نمی باشد. اما اندیشه های غربی فقط می توانند چهار چوب نظری و امکانات مفهومیِ تحلیلِ تاریخ را برای ما فراهم آورند. زمانی یونانی ها می گفتند: منطق، نه اندیشه بلکه ابزار اندیشیدن است. اکنون خود اندیشه های غربی، حکم منطق را برای ما دارند و ابزار اندیشیدنِ ما و ابزار تحلیل و تفسیر تاریخِ ما هستند. نظریات اندیشمندان بزرگی چون مارکس و فوکو، از دلِ تاریخ و تحولات اجتماعی آن جوامع برخاسته است، پس ما نمی توانیم به طور انتزاعی با آن اندیشه ها برخورد کنیم و بدون تطبیق آن با تحولات اجتماعی خود و مقایسه ی آن با تحولات تاریخِ خودی، به بررسی آنها بپردازیم. ما باید از اندیشه های غربی برای تفسیر تاریخ خود استفاده کنیم و باید با کپسول هوای آنان در اقیانوس تاریخ، غوطه ور شویم.
مشکل اصلی کُرد نه خدمت و خیانت افراد، بلکه جدایی تئوری و عمل است. ما به هستی سیاسی خودمان، آگاهی نداریم. هستی سیاسی بر مبنای تعریف «خود» و «دیگری» است. ما در یک خلاء فکری قرار داریم که چون مرغی سر بریده هر بار به دامن یکی از ایدئولوژی ها و شعارهای بی پایه ی سیاسی می پَریم. برای دست یافتن به آگاهی و تبدیل اعتقاد و احساس کُرد بودن به معرفت و آگاهی، باید فلسفیدن تاریخ را آغاز کرد. خود آگاهی در خلاء به وجود نمی آید. لازمه ی خود آگاهی ملی و سیاسی، خود آگاهی تاریخی است. باید روح متناسب با «هستی» و «کردار» سیاسی کُرد را از دل تاریخ بازیابیم. باید با جنگ افزار اندیشه ی فلسفی، دیوارهای متونِ تاریخیِ فاتحان را شالوده شکنی کرد و درهم شکست. فقط با ازدواج فلسفه و تاریخ است که نوزاد کُرد متولد شده و به بلوغ خواهد رسید.
هژمونی متافیزیک در تاریخ از دوره محوری، باعث محو تاریخ کُردها شد. کُردها خود، تاریخ را ننوشته اند. از منظرِ ذهنیت متافیزیکی ایرانی/سامی و غربی، کُرد یا تاریخ ندارد – چون کُردها متافیزیکی نبودند تا نیازی به دین و فلسفه داشته باشند – یا تاریخِ کُرد، محدود به ذكر رویداد عشایر و ایلات آن است. این در حالی است که تاریخِ فکرِ کُردی را نیز بایستی نوشت. کالینگوود، تاریخ را تاریخِ اندیشه و همه ی تاریخ را باز آزمودنِ اندیشه یِ گذشته در ذهن خودِ مورخ می داند. (کالینگوود، ۱۳۸۹: ۲۷۳) «فرآیندهای تاریخ، حوادث صرف مانند حوادث طبیعت نیستند، بلکه فرآیندهای افعال اند که جنبه ای درونی، شامل فرآیندهای فکر دارند و کار مورخ، یافتن این فرآیندهای فکر است» (همان:۲۷۳) بنابراین تاریخ، داستان حوادث پیاپی یا شرح تحول نیست که مورخان کُرد درگیر آن هستند. «مورخ برخلاف دانشمندان علوم طبیعی با حوادث به معنی دقیق کلمه سروکار ندارد. او با حوادثی که تجلی برونی افکارند، سروکار دارد. حوادث، بیان خارجی اندیشه هستند و تفکرات، در پس حوادث زنجیره ای، مفاهیمی منطقی و پیوسته تشکیل می دهند. مورخ در جستجوی افکار و تجلی برونی آن در حوادث سروکار دارد. این حوادث در زمان اتفاق می افتند. اما آنها ابدا در زمان نیستند… زمان، آن را تغییر نمی دهد. واقعیت اتفاق افتادن آن در زمان نیست که آنرا تاریخی می کند، بلکه واقعیت دانسته شدن آن، باز اندیشی همان فکر از سوی ماست» (همان:۲۷۶) متاسفانه مورخان کُرد صرفأ به ذكر حوادث می پردازند، حوادثی که همیشه در تاریخ تکرار می شوند، مانند حوادث طبیعی، خورد و خوراک و جنگ و ستیز میان عشایر و کوچ آنها یا سرکوب کُرد توسط دیگری ها! آنان به زعم خود، اسم کتاب را تاریخِ کُرد و کُردستان می گذارند، غافل از آنکه مورخ با حوادثی سروکار دارد که تجلی برونی افکارند. حوادثی که مورخان کُرد از «تاریخ بی تاریخ عشایر» یا شرح رویدادهای سلسله های کُرد بدون درکِ منطق و تکرار آنها ثبت می کنند را می توان از زندگی حیوانات هم ثبت کرد و اسم آنرا «جنگ قبایل کفتارها» و یا «کوچ فصلی حیوانات» و… نامید در حالیکه تاریخ به افعال آدمیان می پردازد. تاریخ با اندیشه و بازآفرینی اندیشه در ذهن مورخ سروکار دارد. اما نه اندیشه ای که به قول فیلسوفان، روح از طریقِ اندیشه و مفاهیم دینی/فلسفی و توسط نخبگان جامعه انتقال داده شده باشد. تاریخ به کردار آدمیان می پردازد (گالینگوود). اندیشه ای که از طریق کردار و افعال، خود را بروز داده باشد، اندیشه ی سانسور نشده و واقعیتِ آدمیان است. بنابراین برای نجات تاریخ از دستبردِ مفاهیم انتزاعیِ فیلسوفان روح و مورخانی که مانند علم تجربی صرفا به ذكر رویدادها می پردازند و تاریخ کردار غریزی عشایرِ کُرد را می نویسند، باید تاریخِ «افعال آگاهانه» و «نیّات هدفمند» و «کنش سیاسی کُرد» را نگاشت.
پس روح متمایز یک ملت و تاریخِ مشخصِ یک ملت را نمی توان از میان کردارهای عشایری درآورد. برای شناخت تاریخِ کُرد نه می بایست به دنبال مفاهیم دینی/اسطوره ای گشت و نه به زور، کُردها را مدافعان اسلام و … بدانیم و نه افعال و هستی کُرد را محدود به افعالی بدانیم که در همه ی ملل یکسان است. تاریخ کُرد و هستی آن از راه کردارِ سیاسی آن مشخص می شود، نه کردار عشیرتی! کردار عشیرتی، تجلی برونی اندیشه نیست بلکه واکنش طبیعی به حوادث و طبیعت است. کردارِ تاریخیِ کُرد را باید در جنبش های سیاسیِ کمتر تکرارپذیر – نه مانند کردارِ عشایرِ مدام تکرارپذیر – که مبتنی بر نفی متافیزیک بوده است، جُست؛ جنبش هایی مانندِ خرمدینان، مزدکیان و ضحاکیان! مورخ باید بداند طرفین، طبق چه برداشتی، فلان عمل را انجام داده اند و چگونه فکر می کرده اند (همان ۱۵۰) بنابراین برای شناسایی هستی کُرد باید بدانیم کُردها به چه چیزی متفاوت از دیگر ملل می اندیشیده اند که رفتارِ تاریخیِ متفاوتی از دیگران داشته اند؟ کُردها از نظر هستی شناسی/معرفت شناسی چه دیدی نسبت به هستی، جهان و انسان داشته اند که متفاوت از دیگر ملل بوده است؟ ذهنیت ملل ایرانی/سامی را می توان از طریق کتیبه ها، نوشته ها، دین و فرهنگ آنان شناخت. اما تاریخ کُرد را در نبود فرهنگ، باید از طریق شورش های سیاسی آنان شناخت. تنها یک مورخ کُرد قادر است، تاریخ کُرد را به نگارش درآورد. باید از درون به پس ظاهر کردارهای سیاسی و تاریخی کُرد رفت و منطق موجود در پس آن کردارها را کشف نمود. جنبش های سیاسی، تجلی بیرونی مفاهیم منطقی هستند. همان مفاهیم منطقیِ به هم پیوسته ای که تاریخ کُرد و در واقع هستی واقعی او را شکل می دهد. این مفاهیم هستند که تاریخ ما را می سازند. اگر با درکی فلسفی، مفاهیم پیشین تاریخ خود را بازنشناسیم، تاریخ ما تاریخِ بی تاریخِ ایلات و عشایر و صرفا ذکر حوادث خواهد شد. این مشکلی است که اکثر مورخان کُرد با آن درگیر هستند و صرفا به ذکر حوادث بیرونی می پردازند. یکی از مهم ترین مفاهیمی که ذهنیتِ سیاسیِ کُرد را تشکیل داده است، آزادی (نفی قیّم، چه سیاسی و چه متافیزیکی/اخلاقی) می باشد که همان میترا (قرارداد/پردیس) است. پردیس، نفی قیّم های متافیزیکی و اخلاقی و، قرارداد، آزادی به معنی دفع سلطه ی خارجی و نفی قّیم های سیاسی است. اگر نگاهی گذرا به تاریخ کُرد داشته باشیم از دوران حاکمیت هخامنشیانِ پارسی تا عباسیان، ترکان و مغولان و تا دولت های مصنوعی معاصر، ما همیشه درگیر شورش برای رفع سلطه ی خارجی و تحقق حاکمیت داخلی بوده ایم. اگرچه این شورش ها به مرحله ی دوم نرسیده، اما مفهوم آن، علت وجودی تمامی شورش های کُردی بوده است. بنابراین اولین خواست کُردها، کنش سیاسی و مربوط به دفع سلطه ی خارجی است که لازمه ی آن، تحقق «حاکمیت داخلی» و «خود قانونگذاری» است. مفاهیم دیگر عدالت ضد طبقاتی، مشروعیت زمینی/قراردادی و ضد فرهنگ دیونیزوسی است.
- نقدی بر سوسیالیزم دموکراتیک قاسملو - 02/18/2025
- از ماد کوچک تا آذربایجان - 02/18/2025
- آیا تاریخ عدالت دارد؟ - 02/17/2025