د. هێرش قادری
رهایی سیاسی کُرد، جز با «خودآگاهی تاریخی» میسر نمی شود و برای این کار باید به مفهوم سازی تاریخ کُرد بپردازیم. مفهوم سازی تاریخ کُرد، جز در قالب ارائه ی نظریه ای عمومی در مورد تاریخ، امکان پذیر نیست. البته فعلا امکانات مفهومی برای بازسازی تاریخ کُرد را در قالب نظریه ای عمومی نداریم یا حداقل من (نگارنده) این توانایی علمی را ندارم. زوایای تاریکِ بسیاری از تاریخ کُرد و کنش و واکنش ملت های همسایه با آن وجود دارد که تا دریافت اطلاعات بعدی، ارائه ی هرگونه نظریه در حد فرضیه ای بیش نخواهد بود. تقسیم بندی ای که ما از دوره ی باستان، میانه و معاصر ارائه دادیم، مطابق با تقسیم بندی عمومی تاریخ است نه تاریخ کُردی! اگر بخواهیم تاریخ کُرد را دوره بندی کنیم، می توان آن را به چهار دوره تقسیم کرد:
دوره ی اول (میترای قرارداد/پردیس) از مادها تا گئوماتا و فره ورتیش را شامل می شود که تئوری و عمل عین هم هستند. یعنی جنبش های کُردی، هم منطق عمل کُردی با مولفه های ذکر شده را دارد، هم خودآگاهیِ کلاسیک قومی را! (نه خودآگاهی ملی و ناسیونالیستی مدرن). مادها، هم به تمایز خویش از سایر اقوام آگاه بودند و خود را قومی جداگانه با نمادها و زبانِ مشخص، تعریف می کردند و هم دارایِ مؤلفه های هویت خواهی چون آزادی (زیستی و سیاسی)، عدالت برابری، دموکراسی توافقی، فرهنگ اروتیک و… بودند. این اتحادِ تئوری و عمل تا دوره ی گئوماتا و فره ورتیش ادامه دارد. در واقع، هم میترا/قرارداد (نفی قیّم سیاسی و توافق داخلی) و هم میترا/پردیس (زمینی بودن و فرهنگ اروتیک) است.
دوره ی دوم (میترا/پردیس) تاریخ کُرد با مزدک آغاز می شود و با خرمدینان پایان می یابد که منطقِ عملِ کُرد با مؤلفه های ذکر شده، همچنان تداوم دارد اما خودآگاهی قومی آن یا از هم متلاشی شده است و یا ما به دلیل نبود منابع بی طرف و از بین رفتنِ منابع، اطلاعی از آن نداریم. وظیفه ی مورخ آن است که آنچه را در این جنبش ها، هستی ای بیرونی داشته است، درونی و خودآگاه کند. چون مورخ، صرفا تماشاگر نیست بلکه باید آنچه را که در تاریخ اتفاق افتاده است، در ذهن خویش بازسازی کند و آنچه را که ناخودآگاه و غریزی بوده است در قالب مفاهیم، خودآگاه و درونی سازد. در این دوره، کُردها تمایز خویش را در قالب مفاهیم طبقاتی و جنگِ سمبلیکِ مفاهیمِ کلی نشان می دهند. خودآگاهی قومی جای خویش را به تمایز خواهیِ غریزی و سمبلیک می دهد. میترا/پردیس، اصل مسلم جنبش مزدک، خرمدین و خرمدینیان است. در مزدک هنوز میترا/قرارداد باقی مانده اما در خرمدینان، اولویت به میترا/پردیس داده شده و میترا/قرارداد در آستانه ی فراموشی قرار گرفته است، غافل از اینکه میترا/پردیس در چهار چوب میترا/قرارداد معنی می دهد.
دوره ی سوم (میترا-زرتشت) بعد از خرمدینان دوره ی سوم تاریخ کُرد، آغاز می گردد که می توان از آن تحت عنوان دوره ی انحطاط یاد کرد. این دوره تا آغاز ناسیونالیسمِ مدرن را شامل می شود. تا آنجایی که ما از تاریخ بهره برده ایم، هم منطق عمل کُرد با مؤلفه های ذکر شده به محاق فراموشی سپرده شده است و هم جنبش های کُردی در لفافه ی دین و عرفان بروز می یابد و هم، خبری از خود آگاهی قومی نیست تا تمایز خویش را با بیانی مذهبی و قبیله ای نشان دهد. در این دوره عملِ سیاسی کُرد با فکر ایرانی/اسلامی آغشته شده است و سمبل های کُردی را همانند میترای عرفانی شده از زاویه ی دید ایرانی/عرفانی تفسیر می کنیم. سوژه ی اصلی تاریخ نگاری دوره ی انحطاط کُردی، عرفان و عرفانی شدن میتراست که هنوز هم درگیر آن هستیم و درگیر جواب این سؤال که چرا ناسیونالیسمِ مدرنِ کُرد از دل تکایا، زاده شده است؟ اگر سوژه ی اصلی تاریخ نگاری دوره ی اول کُرد، میترا/قرارداد با مؤلفه های آن همراه با ماد به شکل قومی آن است، و سوژه ی اصلی دوره ی دومِ تاریخ نگاری کُرد، میترا/پردیس بدون قومیت ماد است، سوژه ی اصلی دوره ی سوم، دوره ی انحطاط (میترای ایرانی/عرفانی شده) و گذار از حماسه و تراژدی به عرفان و عدم کنش است که در این دوره، نه از خود آگاهیِ قومی ماد خبری است و نه از میترای مقدم پیمان/پردیس! در دوره ی انحطاط، خودآگاهی قومی و تمایز خویش با دیگری به فراموشی سپرده شده است و در قالب دین و یا اقلیت دینی به نمایش گذاشته می شود. کُردها در این دوره تمایز خویش را نه به شکل خودآگاه، بلکه به طور غریزی و نمادین نشان می دهند. در واقع در این دوره، نه تنها خبری از خودآگاهی قومی نیست بلکه مؤلفه های منطق عمل کُرد نیز، در لفافه ی عرفان و دین پیچانده شده و یا گاهی کلا فراموش شده است. اهمیت شورش خرمدینان در آن است که عمل تراژیک کُردی، جای خود را به عرفان/تسلیم می دهد و ناسیونالیسم کُردی که از دل عرفان زایش می یابد، پارادوکسی در دل خویش دارد. پارادوکس، شورشِ تراژیک و در عین حال تسلیم/عرفان است. شورشیان، عملا در حال شورش هستند اما در تئوری، تسلیم همان کلیتی هستند که در پی فروپاشی آنند. یعنی با عمل در پیِ شکستن همان کلی هستند (مثلا کلیت ایران) که در تئوری اسیرش شده اند.
دوره ی چهارم (میترای قرارداد وارونه و گسسته از پردیس) در این دوره آغاز ناسیونالیسم مدرن به ظهور می رسد که من تحت عنوان «احیایِ کُردیتِ ناقص» یا «شکل بی محتوای ناسیونالیسم» از آن نام می برم. در این دوره شکل کُردیت که شاملِ خود آگاهی قومی است، احياء می گردد اما محتوای کُردیت که همان منطق عمل کُردی است به طور غریزی، صرفا رسوباتی از آن باقی مانده است و یا گاهی کلا در محاق فراموشی قرار می گیرد. به دلیل خودآگاهی سیاسی، میترا/قرارداد به شکل ناخودآگاه اما وارونه، حضوری ناملموس دارد. اما میترا/پردیس، از کنش سیاسی، گسسته و در شعرِ فولکلوریک و ادبیات، خانه کرده است. تضادی بین جنبش های سیاسی کُردی و هویت میترایی ایجاد شده است. از سویی میترا/قرارداد وارونه شده است و به جای توافق با احزاب کُردی، دست توافق به سوی دیگری ها دراز شده و در عین حال، خواهانِ دشمنی با خودی ها است. از سوی دیگر میترا/پردیس از سیاست گسسته و به شعر و ادبیات پیوسته است. در نوشتن تاریخ معاصر کُردی و برای درک میترای به هم پیوسته (قرارداد/ پردیس) باید «روح پردیسی فولکلوریک» و «روح پیمانی سیاست» را در رابطه ی دیالکتیکی تحلیل کرد تا بتوان سنتزی از آنرا با خودآگاهیِ قومی تلفیق نمود و به گسست فرهنگ (میترا/پردیس) از سیاست (میترا/قرارداد) پایان داد.
ناسیونالیسم مدرن، شکل کُردیت را به قیمتِ فدا کردنِ محتویاتِ هویت خواهی کُردی از انحطاط نجات داد. ناسیونالیسم مدرن کُردی امروزی که تقلیدی از ناسیونالیسم وارداتیِ ملل همسایه است، «شیر بی یال و دُمی» است که با قالب کردنِ مفاهیم انتزاعی غربی، بدون توجه به واقعیت بومی، منطقِ عمل کُرد و لاجرم زیستِ تاریخی کُرد را فراموش کرده است و با فراموشیِ تمایز تاریخ کُرد، مسئله ی کُرد را چون سایر مللی می بیند که در قالب مفاهیم انتزاعی و اخلاقی همچون حق تعیین سرنوشت و… به احقاق حق می پردازد. ناسیونالیسم «ملتِ بی دولت» که در زیر سلطه قرار دارد، نمی تواند ناسیونالیسم حقوقی باشد که در قالب حق تعیین سرنوشت، مظلوم نمایی اخلاقی و یا مشارکت و شهروندی ابراز وجود کند. ناسیونالیسم، صرفأ شکل است و محتوا را باید از تاریخِ متمایز و علل طغیان های ملت کُرد استنباط نمود. اما ذکر حوادث و تاریخِ بی تاریخِ عشایر و بی توجهی به تاریخِ متمایزِ ملت کُرد، موجب سقوطِ آگاهی تاریخ نویسی کُرد در «چاه ویل» شده است. بنابراین هویت خواهی کُردها در آینده، ضمن حفظ خودآگاهی قومی و تأکید بر مؤلفه های ملی مانند زبان، سرزمین و استقلال بایستی مؤلفه های تاریخ هویت خواهی کُردها را نیز احیا کند تا بار دیگر تئوری و عمل در اتحاد با هم، زمینه سازِ نقش آفرینی تاریخ کُردها گردد. ناسیونالیسم، شکل کُردیت و میترا (پردیس/قرارداد) محتوای آن است.
بنابراین سوژه ی اصلی تاریخ نگاری کُرد، میترا (قرارداد/پردیس) است. مابقیه ی سمبل های کُردی (لباس، الفبا و …) در حد همان نماد و سمبل باقی می ماند. در دوره ی باستان میترا، قرارداد و پردیس یعنی سیاست و فرهنگ، با هم بودند. سیاست، براساس قرارداد اجتماعی و زمینی بود و شکافی بین خدا/فرد و دولت/جامعه وجود نداشت. در دوره ی میانه، خدا/دولت از فرد گسست و به آسمان رفت و پردیس نیز به فولکلوریک و خانه ی درون، عقب نشینی کرد که آن را در اشعار شعرا می بینیم.
میترای عرفانی شده ی ایرانی، جای میترای مادی را گرفت و کُردستان که محل میترا بود، مکان عرفانِ لامكان شد. در دوره ی معاصر به لطف ناسیونالیسم، خدا/دولت یعنی میترا/قرارداد، با شکلی وارونه به زمین بازگشت یعنی اشتباهاً، دشمنی با «خودی ها» و دوستی و توافق با «دیگران» جایِ دشمنی با «دیگران» و دوستی و توافق با «خودی ها» را گرفت و پردیس همچنان به خانه ی درون فولکلوریک محدود ماند و شکاف سیاست/خدا با بهشت/پردیس نیز همچنان باقی است.
- نقدی بر سوسیالیزم دموکراتیک قاسملو - 02/18/2025
- از ماد کوچک تا آذربایجان - 02/18/2025
- آیا تاریخ عدالت دارد؟ - 02/17/2025