روح آزاد بود اما خودآگاه نبود


هگل در سال ۱۸۰۷ پایان تاریخ را اعلام کرد و «الکساندر کوژووی» تیز بین آن را بازگشت به حیوانیت نامید که من تمایل دارم آن را “ابدانیت” بنامم. نظریه‌ی ژرف پایان تاریخِ هگل در فوکویاما به حد ایدئولوژی سیاست‌ خارجی آمریکا تقلیل یافت که هانتینگتون به درستی آن را درک نادرستی از پایان ایدئولوژی، صورت‌بندی کرد نه تاریخ!
نظریه‌ی پایان تاریخ که هاینریش‌ هاینه به زبان ساده، آن را تضاد خدای مادربزرگش در آسمان ها و خدای هگل که خود وی است می دانست، تلقی عامیانه‌ایی از آن بود.
در فلسفه، تراژدی به شکل مرگ خدا و نیهیلیسم بیان گردید که همچون پایان تاریخ هگل، آغازی نیز دارد. هایدگر که تمثیل غار را سرآغاز فلسفه‌ ی سیاسی غرب تعریف کرد، نیهیلیسم را نه حادثه‌ایی مدرن بلکه موتور محرکه‌ی تاریخ تبیین کرد. نیچه، این رویکرد را آپولون و ندای بازگشت جاودانه به قبل از آن یعنی دیونیزوس را سَر داد. فلسفه با نظریه‌ی کار مارکس و ذهن هوسرل و اراده‌ی معطوف به قدرت نیچه به پایان خویش رسید که خالقان هستی زمینی را به جای خدا نشاندند.
نظریه‌ی ‌آزادی بدن فوکو با واسطه تبارشناسی نیچه و ایدئولوژی مارکس که هر گونه فلسفه و حقیقتی صورت‌بندی خاصی از قدرت است و #رانسیر که دموکراسی و برابری را نه با فلسفه بلکه با کنش و تمام فلسفه‌ سیاسی را انتظامی‌گری نام نهاد، پایان آغازی بود که هگل در ۱۸۰۷ آن را اعلام کرد.
نظریه‌ی پایان تاریخ هگل بدون نظریه‌ آغاز نیست که این آغاز سیاسی در مرز شرق و غرب با پادشاهی خدا لاسالارانه ایران و نور زرتشت و فلسفه‌ی یونان و اساطیر بین‌النهرین تحت عنوان دوره‌ی محوری و آغازگاه تمدن و تاریخ، تبیین گشته‌است که نیچه با مفاهیم آپولون و دیونیزوس و ادعای دوستی مار و عقاب به جنگ آن می‌رود.
دنیای ماقبلِ آغاز تاریخ، با امپراطوری ایران و دین زرتشت و فلسفه افلاطون و پیامبران و اساطیر بین‌النهرینی، به شر و شیطان و تاریکی و لویاتان ملقب گردید. با پایان تاریخ، لویاتانی که دیگریِ یهوه و شَر بود، به لویاتان قرارداد‌اجتماعی؛ هستی بخش آزادی و دموکراسی تبدیل می‌شود، همان طور که شیطانِ شر و تاریکی، به مفیستوفلس آزادی‌بخش انسان از شر ظلم خدایان تغییر معنا یافت.
فیلسوفان غرب مانند ژیژک، چامسکی و والرستاین به تحسین کُردستان غرب می پردازند. «روژاوا» نمادی از آزادی، زن و تمدن و دموکراسی، در برابر داعش به همراه ترکیه و ایران که نمایانگرِ ماقبل تمدن و مردسالاری و خداسالاری هستند، تعریف می‌شود. کردستان، سایکس/بیکو، ضد تمدن فیلم جن‌گیر و وحشی کارل می (Durchs wilde Kurdistan)، به کردستان مدینه‌ی فاضله‌ی چپ های دموکرات و امید پایان مدرنیته کاپیتالیستی تحول یافته‌است. آنچه در این نوشتار در پی پردازش آن هستیم، ارائه سنتزی از نظریه‌ی پایان تاریخ و ظهور عملی کُرد یا به عبارت دیگر، صورت‌معقول و سیاسی بخشیدن به شورشیان نامعقول و اخلاقی کُرد یا صورت نظری دادن به صورت سمبلیک «بدن‌کامل/هه‌لپه‌رکی» و پدیدارشناسی هه‌لپه‌رکی؛ به شکل مطلق، روح عینی، روح ذهنی، روح ذهنی عینی شده و گسست عینیت از ذهنیت در طول تاریخ است.
پایان تاریخ و مرگ خدا و بازگشت به ابدانیت، آغاز خیر گشتن کُردِ شًر شده‌ است همانطور که آغاز آن، پایانِ کُرد با القابِ غار جهالت و اهریمن و تیامات و شیطان و شًر بود اما این آغاز و پایان، بدون هبوط و صعودهای هه‌لپه‌رکی در طول تاریخ قابل درک نیست که در این تحقیق نه به آغاز و انجام بلکه به میانه‌ی آن، به دونادون متکثر صورتِ هه‌لپه‌رکی در طول تاریخ در اشکال سیاسی و فرهنگی و اجتماعی می پردازیم چرا که در دایره‌ی هه‌لپه‌رکی، بن چوپی و سرچوپی بدون میانه‌ی آن فاقد نقش خویش هستند.
تاکنون کوششی جهت طرح نظری کُرد چون یک ایده و نظریه و موضوعی مستقل صورت نگرفته است؛ تحقیقات مستشرقین و دیگری ها به دلیل نیت مندی ناشی از رابطه ی قدرت و دانش، از یک سو، کُرد را به مسائل فولکلوریک و ادبی یا بحث های زبانی و نژادی محدود کرده اند و از سوی دیگر نه به عنوان هویت و مجموعه ی فرهنگی و تمدنی مستقل، بلکه بخشی از دیگر کلان روایت ها بررسی کرده اند. تحقیقات کُردها نیز در تقلیل طرح مسئله ی کُرد، دست کمی از دیگری ها ندارد یا در واقع، درونیت یافتن همان دیدگاه حاکم دیگری ها و مستشرقان است که از یک سو، ژورنالیست ها به متفکران قوم تبدیل شده اند و از سوی دیگر، کُردشناسی به تاریخ ناتاریخ ایلات و عشایر و بحث های زبانی و نژادی تقلیل یافته است یا اهل ادب بدون درکی از تحول تاریخی و مفاهیم سیاسی و فلسفی، مسئله ی کُرد را به فولکلوریک تقلیل داده اند.
این نوشتار کوششی است جهت صورت معقول بخشیدن به شورشیان نامعقول و خارج ساختن مسئله ی کُرد از بحث های زبانی و نژادی از یک سو، و بحث های فولکلوریک و ادبی از سوی دیگر که ژورنالیست ها و اهل ادب، التفاتی به آن نمی یابند. در واقع در این نوشتار به پدیدارشناسی روح (بدن کامل) کُرد در طول تاریخ و دیالکتیک ذهنیت و عینیت پرداخته می شود. قصد دارم صورت سمبلیک کُرد که به فولکلوریک و هنر تجسمی تقلیل یافته است را با زبان فلسفی و مفاهیم سیاسی آشتی دهم و صورت معقول و زبان فلسفه را با زبان تصویر «هه لپه رکی» آشنا کنم تا کُرد از حالت ابژینگی و متهم، به حالت سوبژینگی و قاضی دست یابد.